مسلمان ايراني يعني يک ايراني که خوشحال است از حمله اعراب به ايران و تجاوز آنها به زنان ايراني

نميدانم اشکال کار کجاست که با اينکه همه ما ميدانيم که اسلام با شمشير و تجاوز بر ما ايرانيان تحميل شد..هنوز هم عده زيادي خوشحالند از حمله آن وحشيهاي بيابانگرد به ميهنشان.! مگر غير ازينست که کساني که به ايران و مصر و عراق حمله کردند، ياران محمد بودند!؟ پس چرا عمل اينان را غير از دستورات محمد ميدانيد!؟ مگر خود محمد نبود که گفت: بزودي مسلمانان گنجهاي ايرانيان را فتح خواهند کرد!؟

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

53 پاسخ برای مسلمان ايراني يعني يک ايراني که خوشحال است از حمله اعراب به ايران و تجاوز آنها به زنان ايراني

  1. با سلام خدمت دوست عزیزم
    در حمله اعراب به ایران مقصر پادشاهان و اوضاع آشفته ایران بود(در مدت 4 سال 20 پادشاه به تخت نشستن)اما درباره پذیرش اسلام خدمت دوست گلم بگم که حمله اعراب به ایران یک جهاد ابتدایی بود یعنی برای کشور گشایی بود و نه برای مسلمان کردن ایرانی ها ، هر جنگی هم که با غارت و تجاوز همراه هست مثل تمام جنگ ها.
    اما دلیل پذیرش اسلام در ایران به دلیل تمدن بالای ایرانی و خداپرست بودن ایرانی ها و زرتشتی بودن ایرانی ها بود به طور مثال چرا رومی ها با اینکه اعراب کشورشان را تسخیر کرد مسلمان نشدند؟
    دوست من ما باید با نگاه به گذشته از تجربیات آن برای ساختن ایران عزیزمان استفاده کنیم.
    _______________
    سلام دوست من که معلوم است خوشحالي از حمله و تجاوز عرب به ايران و زن ايراني
    يعني ميخواي بگي که اينهمه آيه قرآني درباره لزوم تجاوز و غارت و قتل غيرمسلمانان دروغه!؟
    يعني ميخواي بگي تاريخ بلاذري و واقدي و طبري دروغه!؟
    روميها که مسلمان نشدند..چون اونا از قبل مسيحي شده بودند و کشيشان مسيحي آنقدر نفوذ داشتند که نذارند کسي مسلمون بشه..روميها حاضر بودند کشته شوند ولي مسلمان نشوند
    تو دو قرن سکوت زرين کوب رو بخون..از توهمات درمياي

  2. فرهاد :گفت

    من که خوشحالم. مخصوصا از اینکه مادر امثال تو رو گاییدن
    با این کس شعرایی هم که هر دفعه مینویسی به جایی نمیرسی آبجی
    برو فکر کن ببین کجای کار لنگ بوده که یه امپراطوری باستانی جلوی 10هزارتا عرب بقول تو وحشی شکست خورده
    از هم زدن گذشته ها چیزی نصیبت نمیشه به حال بچسب . اگه شعور داشته باشی میبینی وضعیت زندگی مردم در اکثر کشورهای عرب با رفاه نسبی همراهه اونایی هم که دیکتاتوری بودن دارن یکی یکی از بین میرن. همین عربای وحشی وقتی پای آزادی خواهی و و آزادی طلبی و پرداخت هزینه های اون میشه از ایرانیهای چاپلوس ترسو خایه مال که فقط به فکر نفع شخصی هستن یه سر و گردن بالاترن
    __________
    __________
    سلام نطفه ي تجاوز عرب به ميهنت
    من نميدونم تو چرا خوشحالي ازينکه اعراب مادرتو گائيدند و تو بدنيا اومدي.!!
    واقعا نميفهمم!!! چرا بايد يک عده اينقدر خوشحال باشند ازينکه به مادرانشون تجاوز شده!؟
    شايد به مادران منم تجاوز شده باشه..ولي فرق من و تو اينه که تو خوشحالي و من بدحال.!
    شکست ايران از اجداد تو به اينخاطر بود که ارتش ايران در نبرد با روم… نابود شده بود و ايران ارتشي در برابر اجداد تو نداشت ولي با اين وجود باز هم مقاومت هاي دليرانه ايرانيان باعث شد تا اعراب دو قرن طول بکشه تا ايرانو تصرف کنند
    و البته بچه آن زناني که بهشون تجاوز شده بود و تو از نسل اونايي.. که به پدرانشان خيانت نميکنند.. اين بود که 10هزار عرب تونستند ما رو اينچنين کنند
    من وقتي يکي مثل تو کامنت ميذاره خوشحالم..چون خيليها که فکر ميکنند اسلام دين صلح است..با ديدن کامنت يک وحشي بيمار جنسي مثل تو..بيدار خواهند شد
    در ضمن..کسده مادر کسکش.. مگه دهن تو رو با کير وا کردن که اينقدر کير توي دهنته!؟
    زود برو ننتو از زير حسن نصرالله دربيار.. داره کس حلال موقت ميده و ثوابشو ميبره
    :)))

  3. آرش :گفت

    باز یکی بدون چرب کردن کونت گذاشت حالت خراب شده؟ آخه جنده بجای کس شعر بافتن برو یه شوهر خوب برای خودت پیدا کن
    ________
    ________
    واقعا مسلمون جماعت يعني وحشي و عقبمانده
    آخه آي پيت که افتاده عربزاده جان
    يکبار فرهادي..يکبار آرش..يکبار پريسا
    پيشنهاد ميدم براي حل مشکل چندگانگي شخصيتيت..به يک روانپزشک مراجعه کني
    اگر خوب نشدي..حتما ننت زير يک آخوند داره کس حلال موقت ميده
    ببين مشکلت چيه :))

  4. پریسا :گفت

    افکار مریضی داری . حرفات از روی کینه و بدون مستندات لازم بیان میشه
    بیشتر مطالعه کن
    ________
    واقعا مسلمون جماعت يعني وحشي و عقبمانده
    آخه آي پيت که افتاده
    يکبار فرهادي..يکبار آرش..يکبار پريسا
    پيشنهاد ميدم براي حل مشکل چندگانگي شخصيتيت..به يک روانپزشک مراجعه کني
    اگر خوب نشدي..حتما ننت زير يک آخوند داره کس حلال موقت ميده
    ببين مشکلت چيه :))

  5. صابر :گفت

    سلام
    آدرس ننتو میشه بذاری رو سایت؟
    ____________
    ________
    واقعا مسلمون جماعت يعني وحشي و عقبمانده
    آخه آي پيت که افتاده عربزاده جان
    يکبار فرهادي..يکبار آرش..يکبار پريسا
    پيشنهاد ميدم براي حل مشکل چندگانگي شخصيتيت..به يک روانپزشک مراجعه کني
    اگر خوب نشدي..حتما ننت زير يک آخوند داره کس حلال موقت ميده
    ببين مشکلت چيه :))

  6. صابر :گفت

    چرا کامنتای مردم رو پاک میکنی مادرجنده؟
    _
    ________
    واقعا مسلمون جماعت يعني وحشي و عقبمانده
    آخه آي پيت که افتاده عربزاده جان
    يکبار فرهادي..يکبار آرش..يکبار پريسا
    پيشنهاد ميدم براي حل مشکل چندگانگي شخصيتيت..به يک روانپزشک مراجعه کني
    اگر خوب نشدي..حتما ننت زير يک آخوند داره کس حلال موقت ميده
    ببين مشکلت چيه :))

  7. حسن :گفت

    نوشته شما مرا به فکر فروبرد واقعا چرا ماهنور به این دین کثیف تحمیلی چسبیده ایم ؟نگران نباشید دنیا به سمت عقلانیت پیش می رود وبه زودی این دین انسان ستیز وجهان ویران کن به زباله دان تاریخ خواهد رفت وهمه از شرش راحت خواهند شد

  8. babak :گفت

    salam ,tashakor az matne kotah va talkhe tarikhiton
    mikhastam ba ejazat kameltaresh konam ta dostani ke dar irane eshghalimon ba laghabe seyed alode hastand az enteghale in alodegi be farzandaneshon jologiri konanad
    chegonegiye peydayeshe eslam:
    isaye naseri be 12 jaresh (12 emam taghlid az in ghaziye ast
    goft beravid va amozesh haee ke beshoma dadam ra gostaresh dadid
    zamani ke ye mobashere masihi be arabestan resid (ehtiaj be yek nafar dasht ke kalame isa ra be o o bagoyad va oo baraye arab(tasavoor konid arabe an zaman ra)
    tarjome konad va chon mohamad ba yek zane 40 sale va servatmand ezdevaj kardebud ehtiaji be dozdi va zor giri nadasht va az in ro be mohamade amin marof bud
    va arab be harfesh gosh midadan baraye hamin mohhamad be oonvane motearjeme mobashere isa dar ghare hara molaghat mikardanad va o hefz mikard va enteghal midad ba taghirati sher gone (ghabele tavajohe doste kament gozar ke goft >>>shere
    mobashere isavi be mohamad goft chera dokhtarane khod ra zende begoor mikonid va mohamad goft dar jang niazi be zanan nist va agar ham zani bekhahim baraye tajavoz az jang be ghanimat migirim mobasher goft boro va be mardom bego nabayad in kar ra edame dahand.mohamad gofto zanae arab ke dost nadashtan farzandane dokhtareshon o zende begoor konan goftan ari berasti to payambare khoda ee
    mobasher goft chio miparastid goft bot esmesh alahe mobasher goft boro kharabesh kon bego alah to asemone va mehrabono bakhshandas mohamadam hameye in kararo kard bad besorate khodjosh va basiji var shod payambare arabaha
    na rahe pas dasht na rahe pish daste akhar ham alodye zanae asiri ke az jang miavordan va dokhtar bach ha schod*pedofili bimari tajavoz be bache haye kochak
    chand soal az iraniane alode be eslam
    1 az zartoshte payambar va koroshe kabir che midanid?
    2 kolan be nazare shoma niazi be danestane tarikhe irani hast ya na?
    3 chera zar tosht payambare iran va isa payambare jahod kasi ra nakoshtand va koshtan ra bad midanestand va li mohammad az koshtan lezat mibord
    4 manzoor az gholam ke dar avale esme arabiye bazi az iranian miad chiye?
    5 chera ghejre moslmanan az mosalmanan vahshat darand
    6 chera badaz jang ba arab ke iranian alode be eslam shodand majborand besamte arabestan barha dar roz tazim konand va ghe’teeyi az khake arabestan ra bebosand
    7 dar make jaee hast ke migoyand asare paye ebrahime payambar ast be nazare shoma ebrahim anja bude
    8 kodam farzande ebrahim baraye ghorbani entekhab shod?
    9 etelaate eslamitono az koja bedast avordid
    10 ghoran ra ta hala ba tarjome khandid?
    khoda hameye ensanharo be rahe rast hedayat khahad kard be omide an roz va shahre amne oshagh

  9. محسن :گفت

    نتيجه حمله اعراب به ايران حرامزاده هايي چون نويسنده اين اراجيف است کار و زندگي نداري چسبيدي به اين اراجيف از خودت حرف هاي مفت در وکني «فاطمه از 8 سالگي تا … » و «حمله اعراب ….» غير از اين که قلبت مريض است نتيجه اي ديگر نميتوان گرفت خدا لعنتت کنه بچه حرامزاده
    _______
    بهرحال همينکه قبول کردي ياران محمد به مادرانت تجاوز کرده اند.. جاي شکر داره
    در ضمن.. در مورد علي وفاطمه.. اين چيزيه که خودتون ميگيد نه من
    از حمله عرب به ميهنت خوشحالي آقاي سالم عربزاده!؟

  10. حامد :گفت

    چرا اینقدر به این سیدها توهین میکنید
    خوب مگه با رضایت سید شده اند
    باید سعی کنیم گذشت داشته باشیم
    خوب حالا چکار کنند

  11. افشین :گفت

    از اینکه جنایات زیادی اعراب بر سر ما آوردند شکی نیست اما یادمان باشد بهترین دفاع اینه که از ابزار دشمنت استفاده کنی . اگه اینها اسلام آوردند از همین مذهب برای نابودیش استفاده کن.
    اسلام آنقدر نقطه ضعف دارد که احتیاجی به فحش دادن نداری و خودش خودش را نفی میکند. سری به سایت ما بزن .
    iranian.net.au
    oziranian.com.au

  12. ایراندوست :گفت

    دوستان ضد اسلام،

    این دین اسلام چیزی نیست جز کثافت، جز کشتار، جز تجاوز و غارت. مرگ بر این دین کثیف اسلام. توف به روح اون محمد بچه باز پیغمبر کثافت این دین. من هرشب میشاشم توی برگ برگ قرآن.

    ایرانیان باید این دین کثیف رو بفرستند به زباله دن تاریخ

  13. مسلمون :گفت

    حالا که چی؟
    من مسلمونم. فرض کن از نسل همون عربی هستم که به زن های ایرانی تجاوز کرد. خوب کاری کردیم اصلا به خاطر همون کمی امروزه آدم شدید و به اسلام ایمان آوردید.

  14. کاوه :گفت

    سلام دوستان اول راجب حمله اعراب به ایران هیچکس جنایاتی رو که اعراب در ایران انجام دادن انکار نمیکنه اما اسکندر مغولان هم شاید بدتر از این جنایات رو انجام دادن در میهن ما فرق حمله اعراب با یورش های دیگه این بود که اعراب مانند آشوریان و دولت شهر های قبل از هخامنشیان هر گونه تجاوز و عمل وحشیانه رو به کسی که غیر از دینشان داشت مجاز میدیدن این در قسمتهای زیادی از قرآن اومده و قابل انکار نیست. در نتیجه مردم برای جلوگیری از به تاراج برده شدن ناموس و ثروتشون به ناچار به دین اسلام رو اوردن.
    نکته بعدی اینکه یه خصلتی از ایران باستان برای ما ایرانیان و از کتاب محمد برای مسلمانها به یادگار مونده. رعایت احترام و ادب و برای من قابل درک نیست این کامنت هایی که هر کدوم حتما کلی ادعا به اسلام یا ایرانیت پشتشون هست با این توهین ها و…..

  15. arash :گفت

    واقعا خجالت آوره.من نمیدونم این حرفای رکیکوچرا پاک نمیکنن.بسه دوستان.دارن همه چیزمونوبه تاراج میبرن بعدش ماداریم این جورباهم حرف میزنیم.ازماست که برماست

  16. علی :گفت

    کس ننی اسلام و محمد، کیر تو دهن الله

  17. orhan :گفت

    خب خيلي جالبه مسلمونا خيلي خوب خودشونو نشون ميدن واقعا..حرف حق تلخه
    با تشكر از نويسنده براي سوزاندن كون يه عده و نشون دادن اينكه اين تخم سگا از نطفه سوسمار خورا هستند

  18. orhan :گفت

    سلام از نويسنده تقاضا دارم يك ايميل لطفا بزاره تا با هاش هر كي ميخواد در ارتباط باشه
    با تشكر
    _______
    hoseyn271@yahoo.com

  19. babak :گفت

    dorood bar sharafet khaharam..ke istadehee bar babare in namradan fahash.. keh mesle peyghambaresh oghdeh jensi daran.. va joz zire shekam va shekam be chizi fekr nemikonanad

    _________
    درود
    هر خردمندي با يک نگاه به قرآن ميفهمه که اين مزخرفنامه ساخته يک وحشي بنام محمد است و دليل توحش مسلمانان هم همين است
    بدرود

  20. fozoul :گفت
    Inha keh fohsh midan mantegh nadaran,hanoz eslam ro chasbidan, hagheton hamin hokomate. هزار ساله ایران را که نابود کرده اند… از زبان تاریخ نویسان قدیم گرداوری شده است. منبع تمام مطالب در پایان ذکر شده است. خواهشا تمام مطالب رو با دقت بخونید تا بدونید که این اعراب وحشی بی همه چیز در پناه اسلام و الله چه بر سر سرزمین عزیز ما (یادگار دیاکو، کوروش، کاوه آهنگر، بابک خرمدین و …) ایران اورده اند. دلایل فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان در واپسین سالهای شاهنشاهی ساسانی اوضاع کشور آشفته گردید. به طوری که بعد از پادشاهی انوشیروان دادگر هرمزد بر تخت نشست و بعد از او خسرو پرویز که این دوره‌ها به نام دوره‌های شکوه و جلال ایرانیان نام گرفته‌است. ولی بعد از آنها در مدت کمتر از ۶ سال در حدود ۶ پادشاه بر تخت نشستند و اوضاع کشور رو به هرج و مرج می‌رفت. در سال ۱۲ هجری یزدگرد سوم در یک کودتا نظامی توسط افسری به نام رستم فرخزاد بر تخت نشست تا شاید ایران به نظم گذشته خود بازگردد. ولی یزدگرد جوانی میهن پرست ولی بی تجربه بود که برای پادشاهی لیاقت کافی نداشت. سلطنت او هیچ تاثیری در مرتب کردن اوضاع اجتماعی آن زمان نداشت و ایران به مرز فروپاشی و یا شاید بتوان گفت دور جدیدی از شاهنشاهی که افسران پارتی برای آن مبارزه می‌کردند قرار داشت. زیرا افسران پارتی در داخل با ارتش یزدگرد مقابله می‌کردند تا در یک کودتای نظامی به سلسله ساسانیان خاتمه دهند و سلسله جدیدی از پارتیان را روی کار بیاورند. با این تواصیف در سال ۱۱ هجری ابوبکر در مدینه به جای پیامبر نشست و جنگهای خونین را آغاز کرد که با نام «رده» معروف گردید. او همه قبایل مدینه را متحد کرد و با نام الله همه را در زیر یک پرچم در آورد. خیزشی بزرگی در عربستان آغاز شده بود تا مرزهای عراق و ایران را از آن خود کنند. زیرا عربستان از صحراهای سوزان و گرم و غیر قابل زندگی تشکیل می‌شد و آنان در آرزوی دست یافتن به مکانهایی سرسبز و آب و علف دار بودند. همانطور که در قرآن بهشت آنان مکانهایی است که آب روان و دشتهای سرسبز و زنان زیبا روی و شهد گوارا نامیده شده و آنان را به این مکان وعده داده‌است. ولی ایرانیان که در ایران از تمام این موارد برخوردار بودند آنان را تمسخر می‌کردند و اهمیتی به آنان نمی دادند. فتح حیره و قتل عام آرامی نشین‌های عراق در سال ۱۲ هجری «مثی ابن حارثه» به فکر افتاد تا حمایت مدینه را جلب کند و و با ابوبکر مذاکره نماید. او اوضاع آشفته ایران را تشریح کرد و از او خواست تا نیرو در اختیارش گذارد تا به جنوب فرات حمله کند و به نام گسترش اسلام غنایم بسیاری را کسب نماید. به گفته طبری: عربها از شوکت و قدرت ایرانیان خبر داشتند و می‌دانستند که آنان ملتهایی هستند که جهان را به زیر سلطه خود در آورده‌اند. به همین جهت در فکر حمله به ایران نبودند و تنها قصد تصرف شهرهایی از عراق منجمله حیره را کردند. در سال ۱۲ هجری «خالدبن ولید» رهسپار حیره شد و از تمام قبایل درخواست کمک نمود. او در این جنگهای رشادتهایی از خود نشان داد که نام وی را سیف الله گذاشتند (شمشیر الله). به گفته طبری : در میان راه به حیره دهستان‌های بسیاری برای ایجاد رعب و وحشت به آتش کشیده شد و آنان را ویران نمودند. بعد از ورود به حیره مردم شهر توان مبارزه را در خود ندیدند و قراردادی فی مابین آنان منعقد شد تا سالیانه ۱۹۰ هزار درهم به مدینه باج پرداخت کنند خالد ابن ولید پس از پیروزی «حیره» و فتح آن شهر به فکر تصرف «مناطق آرامی نشین» عراق افتاد. مردمان آنجا مسیحیان ایرانی بودند که با آرامش زندگی می‌کردند. وی لشگر بزرگی را روانه آنجا نمود. افسر ارشد شهر برای آنکه حاضر به تسلیم نگردید و حاضر به فرار هم نشده بود تصمیم به زنجیر کردن خود و سربازانش کرد. که این نبرد بعدها به «ذات السلاسل» مشهور گردید. «طبری» می نویسد خالد پس از کشتن سربازان دربند که در حدود ۷۰۰ نفر بودند – زنجیر آنان را به عنوان غنیمت برداشت و افسر مافوق را گردن زد. وزن زنجیرها «هزار رطل» گزارش شد که در حدود ۴۵۰ کیلوگرم بوده‌است. این جنگ در شهر کاظمه در شمال کویت واقع بود که در آن زمان زیر مجموعه امپراتوری ایران بوده‌است. این نخستین بار در تاریخ بشریت بود که زنان و مردان ایرانی توسط عربان قتل عام می‌شدند. فتح بحرین ایران و وادار کردن آنان به دادن خراج طبری افزوده‌است در سال ۱۰ هجری پیامبر به «منذر ابن ساوی» و «سیبخت» مرزبان هجر(بحرین) نامه‌ای نوشت تا آنان را به اسلام دعوت کند. بحرین در طول هزاران سال متعلق به ایران بود. دو تن مرزبان آنجا اسلام را پذیرفتند ولی مجوسان شهر که زرتشتیان بودند و سکنه شهر را تشکیل می‌دادند مسلمان نشدند و به دستور پیامبر متعهد شدند مبلغ ۱ دینار طلا به عنوان جزیه پرداخت کنند. سپس پیامبر دستور مصادره اموال آتشکده‌های بحرین را داد و زمینهای آنان به تملک مدینه در آمد. در سال ۱۳ هجری ابوبکر فوت می‌کند و مشاورش عمرابن خطاب با وصیت ابوبکر و آرای مردم خلیفه مسلمانان می‌گردد. جنایاتی که عمر در تاریخ ثبت نمود برای بشریت تعجب انگیز بود. عمر در سال ۱۳ هجری در ماه رمضان راهی فرات جنوبی شد.ولی بخت یار او نبود زیرا سپهسالار ایران به نام بهمن جازویه لشگری بزرگ برای مقابله با وی آماده ساخت. در این نبرد بیش از ۴۰۰۰ عرب کشته شد و فرماندهان و سربازان عربها به بیابانها گریختند. در همین حین ایران مشغول درگیری‌های داخلی بود زیرا افسری به نام فیروزان با هواداران خود مشغول نبرد با رستم فرخزاد بود. بهمن جازویه با کمک مهران به یاری رستم شتافتند تا از کودتای داخلی فیروزان که از پارتیان بود خودداری کنند. طبری ذکر می‌کند : پارتیان بر ضد رستم و پارسی‌ها بر ضد فیرزوان نبرد می‌کردند. عمر با «جریر ابن عبدالله» قراردادی منعقد ساخت تا هر چه زمین در جنوب عراق است و وی بتواند آنان را به نفع اسلام فتح کند یک چهارمش به تملک خود او و افراد قبیله اش در خواهد آمد و بقیه آن به مدینه تعلق دارد. این وعده عمر قبایلی مانند (اشعر – همدان – نخع – کنده سکون – جز اینها) را ترقیب کرد تا به لشگر اعراب در جنوب عراق بپوندند و یکی شوند. در نتیجه در سال ۱۵ هجری لشگری عظیم وارد جنوب عراق شد و در نتیجه آبادیها ویران شد و زمینهای کشاورزی با خاک یکسان شدند. نبرد قادسیه رستم در حدود چهار ماه در منطقه بلاش آباد در پادگان آن شهر که بعدها سابط نام گرفت اردو زد تا مبادا لشگر عربها نزدیک پایتخت ایران در تیسفون گردند. رستم از اوضاع ایران به خوبی آگاه بود زیرا خودش شاه را به سلطنت رسانده بود تا کشور به مرز فروپاشی نیافتد و خوب می‌دانست که درگیری‌های داخلی و کودتاهای چند تن از افسران پارتی و اوضاع کشور مانع از یکپارچگی ارتش ایران می‌شود. از طرف دیگر او با مردمانی وحشی طرف مقابله بود که برای سه هدف آمده بودند یا ایرانیان را مسلمان کنند. یا در راه خدا کشته شوند و یا کافران را بکشند. یا ایران را فتح کنند و از مردم خراج بگیرند. رستم می‌دانست که سپاه ایران دقیقا عکس عربها هستند و آنان برای زنده مانده می‌جنگند نه برای کشته شدن در راه خدا. بنابراین مذاکره با یزدگرد نمود تا شاهنشاه ایران را در خطر عربها قرار دهد. ولی یزدگرد که در فکر شکوه و جلال گذشته ایران بود و از اوضاع خراب ایران اطلاعی نداشت و از طرفی روحیه ملی و وطن پرستانه اش اجازه این را به او نمی‌داد که با عربهای وحشی از در مذاکره در آید فرمان حمله را صادر نمود. او می‌دانست که عربها ملتی بدبخت و گرسنه هستند و ایران چندین بار به آنان کمک نموده و آنان را از قحطی بیرون آورده‌است و همیشه از آنان در برابر کشورهای متجاوز محافظت نموده. لیکن هرگز تصور نمی‌کرد روزی آنان قصد تجاوز به امپراتوری ایران را داشته باشند. بنابراین رستم را وادار به جنگ نمود. ولی باز رستم چندین تن از فرماندهان عرب را دعوت به ایران کرد تا گفتگو کنند. ولی هیچ نتیجه‌ای در بر نداشت. بلاذری می‌نویسد : که «بص بهری» هزار درهم پول و یک طیلسان به خالد داد و تعهد کرد در تمام امور با لشگر عرب باشد و ضد ایران وارد جنگ شود و افرادش به عنوان جاسوسان مدینه وارد ایران شوند. سپس ابوبکر نامه‌ای به وی داد و وعده کارگزاری خلیفه مسلمانان را به او داد. رستم فرخزاد در محرم سال ۱۶ هجری با سپاهی ۶۰ هزار نفری از فرات عبور کرد و در کنار شعبه‌ای از فرات اردو زد. به گفته طبری رستم مذاکره با فرماندهان عرب کرد ولی آنان تنها سه راه را برای او گذاشتند : یا مسلمان شوند – یا بجنگند و کشته شوند – یا حاضر به دادن خراج گردند. طبری اذعان دارد که بعد از این پیشنهادات رستم با فرماندهان ارتش و شاهنشاه گفتگو نمود. ولی هیچ کدام حاضر به باج دادن به عربها نشدند. «طبری» رستم را پس از این گفتگو همیشه برای ایران در حال گریه می‌نامد. گفتنی است در پایان مذاکرات فرماندهان عرب با رستم آنان این آیه را برای رستم خواندند (((کافران باید با فروتنی و به طیب خاطر باجگذار مسلمانان شوند – سوره توبه – آیه ۲۹))) رستم از این سخن توهین امیز آنان به خشم آمد و آماده نبردی سخت شد. او می‌دانست که این نبرد آخرین جنگ او خواهد بود و ایران به دست این وحشیان فتح خواهد شد. رستم از رود حیره عبور کرد و دربرابر لشگر اعراب صف آرایی نمود. در این هنگام به گفته بلاذری طوفانی سخت و گرد و غبار بزرگی در بیابانهای شمالی به راه افتاد که طوفان در جهت چشم لشگر ایرانیان بود و موافق جهت لشگر عرب. رستم پس از دیدن این منظره گفت : بنگرید که امروز روز جنگ است و باد هم به کمک عربان آمده‌است و از روبرو بر ما می‌وزد. فریادهای لشگر عرب از دور به گوش می‌رسده‌است که سپاه را تشویق نموده تا اگر پیروز شوید زمینها – ثروتها – پسران و دختران مجوسان(ایرانی) از آن شما خواهد شد و اگر شکست بخورید بهشت و پاداش اخروی در انتظار شما خواهد بود. به گفته طبری در نبرد قادسیه ۳۳ قبیله عرب با لشگر سعد ابی وقاص همراهی نمودند. عرب چیزی برای از دست دادن نداشت. او آمده بود تا یا به سرزمینهای پر نعمت ایران دست پیدا کند و یا در راه خدا کشته شود. جنگ آغاز شد و روز نخست ایرانیان ۵۰۰ تن از عربان را کشتند. بیشترین کشته شدگان از قبیله بنی سعد بود. روز دوم ایرانیان بر عربها چیره شدند و بیش از ۲۰۰۰ تن از آنان کشته شدند. در این نبرد ۴ تن از سرداران بزرگ ایران به نامهای پیروزان – بندوان – بهمن جازویه – بزرگمهر همدانی کشته شدند. روز سوم نیز همین گونه بود و عربها دست به شگردی نطامی زدند و چشم فیلهای سپاه را کور کردند و آنان به حالت رمیده شدند و تعداد کثیری از ایرانیان در زیر دست و پای فیلان کشته شدند. روز چهارم نبرد تا پاسی از شب ادامه داشت پس از فرارسیدن شب ایرانیان به اردگاه‌های خویش بازگشتند و سلاحها را بر زمین نهادند و استراحت کردند. چند ساعت پس از این استراحت شبیخون بزرگی از لشگر عرب به سوی ایرانیان وارد شد و نبرد خونینی در شب هنگام شروع گشت و عده کثیری از ایرانیان و عربها کشته شدند. در همین شب به گفته طبری رستم توسط یک عرب سر بریده شد و شالوده ارتش ایران با کشته شدن رستم فرخزاد از هم پاشیده شد و به ترتیب فرماندهان به قتل رسیدند. غارت ۱۲۰۰ سال تمدن شاهنشاهی و فتح اولین کاخ سفید جهان ملقب به کاخ تیسفون مدائن با کشته شدن رستم سپاه ایران به حالت متزلزل در آمد و خود شاهنشاه یزدگرد در راس ارتش قرار گرفت و آماده مقابله با مسلمانان در برابر هجوم آنان به پایتخت گشت. به گفته طبری جنوب عراق بعد از فتح مسلمانان ویران و روستاها و شهرهای آنجا دچار قحطی شد و در سال ۱۷ هجری بخش زیادی از مردم آنجا از گرسنگی تلف شدند. وبا و بیماریهای مرگبار روانه آنجا شد حدود ۹ ماه از رخداد قادسیه سعد ابی وقاص چندین لشگر روانه ماورای فرات کرد. در این هنگام یزدگرد در منطقه بابل عراق بر کرانه فرات مستقر شده بود تا سد راه لشگر مسلمانان از ورود به پایتخت ایران شود. مهران – هرمزان – نخویرگان که از سرداران ایران بودن وی را یاری دادند فیروزان حدود ۹ ماه پس از قادسیه از سعد ابی وقاص شکست خورد و لشگرش کشته شدند و بابل به تصرف سعد در آمد. این فتح مسلمانان را نزدیک به تیسفون کرد و خطر حمله جدی شد. «هرمزان» برای جمع آوری لشگری از مردم راهی اهواز گشت. «فیروزان» به همین قصد راهی نهاوند شد. «شهریار درکوتی» به نزدیکی تیسفون رفت و در انجا مستقر شد. «نخویرگان» در غرب تیسفون در ناحیه شرقی بابل مستقر شد. «فرخان و پیهومان» هر کدام در نواحی از جنوب غرب تیسفون مستقر شدند. ولی باز این لشگر آرایی‌ها ایرانی‌ها در برابر عربهای جنگجو و قبایل متعدد عربستان ناچیز بود و از طرفی دیگر کشور در مرحله بحران قرار داشت. به گفته طبری شمار لشگر عرب بیش از ۱۰۰ هزار مرد جنگجو بوده‌است. لشگر ایران بعد از مقاومت‌هایی شکسته شد و عربان تیسفون را محاصره کردند. در نتیجه یزدگرد از ناحیه غرب پایتخت به شرق تیسفون منتقل شد. شهر تیسفون یکی از آبادترین – پررونق ترین – زیباترین و متمدن ترین شهرهای خاورمیانه بود. ثروتهای ۱۲۰۰ سال شاهنشاهی ایران در آنجا اندوخته شده بود. مجسمه‌های طلای پادشاهان گذشته – مجمسه طلای حیوانان – تاج‌های شاهنشاهی نوشیروان و خسروپرویز – جامهای زرین چندین هزار ساله و… از طرف دیگر خبر این منابع ایران به گوش مردمان عربستان رسید و به گفته تاریخ نویسان عرب بیش از نیم میلیون نفر برای بدست آوردن این جواهرات و طلاها روانه تیسفون شدند. مدافعان ایرانی بیش از دو ماه مقاومت نمودند. در همین حین هیئتی از ایران جهت صلح و پیشنهاد دادن جنوب عراق راهی لشگر عربان شد. ولی مسلمانان آن را رد کردند و محاصره شهر را ادامه دادند. در نتیجه مردمان از گرسنگی گربگان و سگان شهر را خوردند و به تدریج از روی ناچاری شهر را تخلیه کردند تیسفون غربی در سال ۱۹ سقوط کرد. چند ماه بعد کل پایتخت به تصرف عربها در آمد. طبری می‌نویسد : مسلمانان مهاجم در شهر به کافورهای بسیاری برخوردند و به خیال آنکه آنها نمک هستند کافورها را در غدا ریخته ولی بعد از طعم تلخ کافور متوجه شدند که نمک نیست. آنان کافورهای بسیاری را به یک تاجر دادند و از او در قبال آنهمه کافور یک پیراهن گرفتند. طبری ذکر می‌کند : عده زیادی از مسلمانان وقتی جامهای طلا را در کاخ دیدند رنگ سفید نقره را به رنگ زرد طلا ترجیح دادن و فریاد می‌زدند – چه کسی حاضر است که جامهای زرد را با جامهای سفید عوض نماید. بلاذری درباره فتح شهر ابله می‌نویسد : جنگجویان مسلمان در شهر با کلوچه‌های ایرانی برخوردند که به آنان گفته شده بود این کلوچه‌های باعث فربه شدن انسان می‌شود. سپس آنان تعدادی از این کلوچه‌ها را خوردند و به بازوان خود نگریستند و پرسیدند پس چرا هیچ تفاوتی حاصل نشد؟ طبری گنجینه ایران در تیسفون را بالغ بر ۸۶۵ میلیون درهم تخمین زده‌است که در تاریخ بشریت یکی از بی سابقه ترین اموال حکومتی بوده‌است. وی می‌گوید – بعد از آنکه خمس این مبلغ برای خلیفه جدا شد – بقیه جواهرات و گنجینه پادشاهان گذشته ایران بین ۶۰ هزار جنگچوی مسلمان تقسیم شد و به هر کدام از آنان ۱۲ هزار درهم رسید. یکی دیگر از فجایع پاره شده فرش بهارستان بود. این فرش که در ۹۰۰ متر مربع (۶۰ ذرع در ۶۰ ذرع) از ابریشم و زمرد و جواهرات بافته شده بود نمونه‌ای از هنر و عظمت ایران بود و شاهان را در شکارگاه و بزمهای سالانه و باغهای وسیع نشان می‌داد. مسلمانان فرش بهارستان را روانه مدینه نمودند تا خلیفه از آن بهره برد. عمر با دیدن این هنر شگفت تاریخی بر آن شد تا آنرا به عنوان فتوحات اسلام نگه دارد و نشان از بزرگی اسلام و مبارزات مردمان عرب قرار دهد. لیکن علی ابی ابیطالب (امام علی) با نگهداری این کالای پر ارزش مخالفت نمود و گفت این کالای با ارزش باید بین همه بزرگان تقسیم شود تا همگان بهره بردند. بدین گونه فرش تکه تکه شد و هر تکه به بزرگی از شهر داده شد و خود علی قسمت خود را با قیمت ۲۰ هزار درهم فروخت. یکی دیگر از افتخارات تاریخ ایران درفش ملی کاویانی بود که از زمان اردشیر بابکان تا آن روز دست به دست چرخیده بود و هر پادشاهی به آن جواهری نصب می‌نموده و در تمام جنگها به عنوان پرچم ایران حمل می‌شده زیرا آنرا یادگار فتح کاوه آهنگر و درفش چرمی او علیه ضحاک می‌دانستد. مسعودی می‌نویسد : درفش از پوست پلنگ ساخته شده بود و نگینهای یاقوت و مروارید و جواهرات سلطنتی به آن آویزان بوده مسعودی قیمت درفش کاویانی را بالغ بر دو میلیون و دویست هزار درهم تخمین زده‌است مسعودی اذعان می‌کند که درفش اصلی در خزانه ملی نگهداری می‌شده و درفشی مشابه در جنگهای برده می‌شده‌است. به گفته وی عربها اورنگ سلطنتی خسرو پرویز و دیگر اشیایی که از طلا ساخته شده بودند مانند مجسمه سر پادشاهان گذشته را ذوب کردند و از آن شمش طلا گرفتند. «سعد» که مرد زیرکی بود از دیدن آنهمه جلال و جبروت یکه خورد و تصمیم بر آن گرفت که در آنجا بماند و سپاهیان دیگری را روانه جنگ با ایرانیان کند تا خود از آنهمه بزرگی و عظمت و زنان زیبای روی ایرانی که به اسارت در آمده بودند بهره گیرد. که بعدها برادرش چندین بار به این کار او اعتراض نمود. نبرد جلولا – تکریت و خانقین به گفته طبری لشگر اعراب ۸۰ بار به شهر جلولا حمله کرد. زیرا نیروهای ایرانی به مقابله برخواسته بودند. اما فرمانده ایرانیان شخصی به نام خورزاد خورهرمزد (پسر عموی رستم) بود که تا آخرین دم جنگید. به دلیل طولانی شدن جنگ نیروهای اعراب چندین ماه در نزدیکی جلولا منتظر ماندند. در همین اثنا چند لشگر به شمار عربها اضافه شد. آنان شروع به آتش کشیدن مزارع و روستاهای اطراف کردند تا رعب و وحشت در دل مردمان شهر جلولا ایجاد شود. به گفته طبری مهران جان سالم بدر برد ولی در جنگ دیگری کشته شد. ولی فیروز از دیگر مبارزان ایرانی خود را به شادفیروز رساند تا لشگری برای مبارزه مهیا کند. جلولا به رسم دیرینه عرب تاراج شد و غنائم بسیاری بدست آمد. به طوری که به هر مسلمان ۹۰۰۰ درهم رسید.(طبری) خمس گاوها و گوسفندان شهر که به مدینه فرستاده شد بالغ بر ۶ میلیون درهم شد. ایران به دلیل آنکه ۸ قرن در مقام امپراتوری منطقه قرار داشت و قبل از آن بزرگترین کشور آسیا به حساب می‌آمده دارای ثروتهای بیکرانی بود که به دست اعراب افتاد. پس از سقوط پایتخت یزدگرد پادگان شادفیروز را بدست «خسروشنوم» سپرد و خود با سپاهی راهی ری شد تا لشگری از مناطق اطراف جمع آوری کند و بازگردد. تاراج خوزستان توسط سپاه اعراب خوزستان از سال ۱۷ زیر یورش اعراب قرار گرفت. مهمترین قبیله تارجگر عرب «بنی تمیم» نام داشت. «هرمزان» از خاندان قدیمی خوزستان بودند. او لشگری را مهیا ساخت تا جلوی ارتش عرب را بگیرد. پس از رسیدن سپاه اعراب به «بازار خوزی هاً آنجا را تاراج نمودند و هرمزان در مناطق اطراف شکست خورد و حاضر به تسلیم شد. طبق قراردادی که منعقد شد مناطق»مهرگان کدک«و»هرمزاردشیر» در دست وی باقی ماند و او والی شهر شد و او یکی از باجگذاران مدینه شد. ولی قرارداد صلح چند ماهی دوام نیافت وهرمزان دست به شورش زد. دوباره لشگری عازم شهر شد برای بار دوم قرارداد منعقد شد. ولی باز هم دوام نیافت و هرمزان مجبور به عقب نشینی به شوشتر شد. به گفته طبری بیش از ۸۰ حمله به شوشتر برای نابودی هرمزان صورت گرفت.وی با هوادارانی که داشت به درون دژی قرار گرفت و مبارزه کرد. اعراب دژ را محاصره کردند ولی او حاضر به تسلیم نشد. در نهایت وی مجبور به درخواست امان نامه داد. او را بسته شده به مدینه بردند وی اولین سرداری بود که زنده تحویل خلیفه مسلمانان می‌شد. در نتیجه عمر به وی گفت که یا اسلام بیاورد و یا کشته شود. وی با پذیرفتن اسلام جان خود را حفظ کرد. عمر برای او خانه‌ای تهیه کرد و مقرری ۲۰۰۰ درهم در سال تعین کرد. بعدها که عمر ابن خطاب امیرالمومنین توسط ایرانیان ترور شد معلوم گشت هرمزان یکی از تهیه کنندگان این ترور بوده‌است هرمزان بعدها توسط عبیدالله پسر عمر کشته شد. از اموال شوشتر به هر سوار ۳۰۰۰ درهم رسید و هر پیاده ۱۰۰۰ درهم. (سال ۲۱ هجری) جنگ نهاوند – ری – دماوند – اهواز با لشگر اعراب به گفته طبری در نبرد نهاوند به فرماندهی فیروزان سپهسالار دلیر ایران به قدری از ایرانیان کشته شد که زمین از خونها لغزنده شد و اسبان لیز خوردند و لاشه‌ها در شهر فراوان در سال ۲۱ هجری. در سال ۲۲ هجری به گفته طبری ری به دست نعیم ابن مقرن تاراج شد و ثروتهایی که از ری به دست مسلمانان افتاد دست کمی از فتح کاخ سفید تیسفون پایتخت امپراتوری ایران در بغداد نداشت. که پس از فتح ری مقرر شد این شهر ۵۰۰ هزار درهم در سال به کوفه باج دهد. پس از ری نوبت به دماوند رسید و فرماندار شهر «مهست مغان مردانشاه» بود راهی جز تسلیم نداشت مقرر شد سالانه مبلغ ۲۰۰ هزار درهم باج به کوفه پرداخت نماید. فتح گناوه در مدارک عربی از این شهر به نام «توج» یاد شده‌است و طبری از زبان یکی از کشتارگران مسلمان چنین می‌نویسد : تلاش برای تصرف شهر مدت زیادی به طول انجامید ولی سرانجام ایرانیان شکست یافتند و کشتار زیادی از آنان در شهر شد و تمامی اموال آنان تاراج گردید طوایف دیگری که در اطراف سواحل جنوی خلیج فارس بودند و دین شان مسیحی بود تسلیم شدند و حاضر به پرداخت خراج گردیدند. ولی فرمانده ارتش شهر که شخصی به نام «شهرک» بود حاضر به تسلیم نشد و در نتیجه در «ریشهر» اردو زد و آماده نبرد با مسلمانان عرب شد و در نبرد سختی که میان آنان روی داد وی کشته شد و اطرافیان اش به قتل رسیدند. بلاذری می‌نویسد : مبارزه به طول انجامید ولی در نهایت ایرانیان و شهرک کشته شدند و شهر به دست عربهای مسلمان فتح شد و غنایم زیادی را بدست آوردند. بعد از آن «فسا و داراب» بدست لشگر مسلمانان تصرف شد. طبری در باره قصد حمله عربها به شهر «مک کران» (واقع در سیستان و بلوچستان امروزی) می‌گوید : عمر درباره این شهر از فرمانده لشگرش پرسید : این شهر چگونه‌است ؟ وی گفت – دشتی است کوهستانی – آبش گل آلود – میوه اش کهور – مردمانش قهرمان – خیرش ناچیز – شرش دراز و فراوانیش انداک. عمر گفت تا زمانی که مردم از من اطاعت می‌کنند لشگری به چنین جایی نخواهم فرستاد. لیکن عمر «عمر بن خطاب» کفاف نداد و او به دست ایرانیان ترور شد و به هلاکت رسید. پس از وی عثمان به خلافت رسید و او ۱٫۵ سال لشگر کشی به ایران را به تعویق انداخت. بلاذری تاریخ نگار مشهور عرب در باره مقاومت ایرانیان در برابر مسلمانان در سالهای ۱۶ تا ۲۳ هجری این چنین می‌نویسد: «عتبه ابن غزوان» به شهر ابله حمله کرد و با مردمانش جنگید و شهر را با کشتار و قوه قهریه تصرف کرد. سپس به سوی فرات رفت (شهرکی در نزدیکی کوفه) که مقابلش فرمانده ایران بود به نام «مجاشع ابن مسعود سلمی» که به دستور شاهنشاه ایران والی آن شهر شده بود زیرا شاهنشاه ایران از خود مردمان همان شهرها والی یا فرماندار انتخاب می‌کرد. «عتبه ابن غزوان» با وی با جنگ وارد شد و پس از جنگ خونین پیروز بیرون آمد و شهر با قوه قهریه گشوده شد. سپس به «مذار» در بین کوفه و بصره لشگر کشید. مرزبان آنجا که ایرانی بود با مردمان شهر مقاومت نمودند و جنگیدند ولی الله آنان را شکست داد و تمام کسانی را که با وی بودند بوسیله «عتبه» فرمانده مسلمانان گردن زده شدند. سپس «عتبه» فرمانده عرب به سوی «دشتمیشان» لشگر کشید. مردم آن شهر برای مبارزه آماده شدند و در صدد حمله آمدند. عتبه تصمیم گرفت به آنان شبیخون بزند. زیرا که شبیخون سبب مرعوب شدن و کشتنشان می‌گردد. الله آنان را شکست داد و عتبه دهداران آن شهر را کشتار کرد و از آنجا راهی «ابرقباد» شد و الله آن شهر را برای وی گشود. بعد از آن عتبه با مردمان شهر فرات وارد نبرد شد. همسر عتبه در جنگ حضور داشت و فریاد می‌زد اگر پیروز نشوید شما را به خودمان راه نخواهیم داد. پس از نبرد با ایرانیان شهر فتح شد و غنایم جنگی نصیب لشگریان عرب شد در این جنگ تنها کسی که سواد خواندن و نوشتن داشت زیاد (ابن سمیه) بود که وی جوانی کاکلی بود و مامور صورت برداری از اموال مردمان شهر بود. وی روزی دو درهم حقوق دریافت می‌کرد. در آن زمان عتبه – «مغیره بن شعبه» جانشین وی در بصره بود. پیمان صلح به زودی بین «دهکان میسان» و مسلمانان عرب نقض شد و ایرانیان مسیحی آنجا از در مبارزه برخواستند. مغیره بن شعبه به مسیحیان حمله ور شد و دهدار آنجا را به قتل رساند زمینهایشان را مصادره کرد و گزارش کشتار آن شهر را برای عمر فرستاد. عمر فرمان والی شهر را برای مغیره صادر کرد و او والی بصره شد و چندین سال در این مقام بود تا زمانی که موضوع زنای او با زن شوهر داری فاش شد. مغیره فرماندار بصره شد و بعد از آن به آبادی موسوم به «بازار اهواز» حمله برد و فرماندار انجا را (دهکان بیرواز) مجبور به صلح نمود. ولی صلح بعد از مدتی توسط ایرانیان نقض شد و جنگ شروع گشت. ابوموسا اشعری که بعد از او فرماندار بصره شده بود راه وی را ادامه داد و بازار اهواز و نهرتیری (تیره رود) را با جنگ شکست داد و آنجا را فتح نمود. در نتیجه روستا پس از روستا و رودی پس از رود گشوده شد و عجمان (ایرانی‌ها) از برابر آنان گریختند و مسلمانان زمینهایشان را گرفتند و از مجوسان (زرتشتیان) خراج گرفتند و یا به اسلام گرویدند و یا مبارزه کردند و کشته گردیدند. شویس عدوی درباره غارت ایرانیان توسط سپاه اعراب روایت کرده‌است. مسلمانان به اهواز لشگر کشیدند و در آنجا مردمانی از «جتها» و «اساوره» حضور داشتند. با آنان با دشواری جنگیدن و نبرد سختی در گرفت. ولی آنان (ایرانیان) شکست خوردند و افراد زیادی را به اسارت گرفتیم و زنان و دخترانشان را بین خودمان تقسیم کردیم. سپس ابوموسا به میان آذر (مناذر) لشگر کشید و با ایرانیان آنجا وارد نبرد شد. جنگ سختی درگرفت. «مهاجر ابن زیاد حارثی» برادر ربیع ان زیاد که روزه دار بود و بر آن بود تا خود را تسلیم الله کند مجبور به نوشیدن آب شد و وارد جنگ شد. سلاحی بر دست گرفت و آماده شهید شدن گشت. او در نبرد با ایرانیان کشته شد و مردمان آنجا سرش را بریدند و در سردرب کاخشان در شهر آویزان کردند. سپس ابوموسا – ربیع ابن زیاد را برای جنگ با شهر مناذر مامور کرد. ربیع ابن زیاد با لشگرش وارد شهر شد و تمام سکنه‌ای که قادر به جنگ بودند که اکثرا مردان بودن را کشت و زنان و کودکان را به اسارت گرفت. در نتیجه «مناذر کوچک» و «مناذر بزرگ» دو شهر مهم عراق که زیر نظر پادشاه ایران بود و ایرانیان در آنجا سکنی گزیده بودند توسط مسلمانان فتح شد. سپس ابوموسا به شوش لشگر کشید و با مردمانش جنگ را آغاز کرد. ایرانیان شوشی به نبرد پرداختند و ابوموسا آنقدر شهر را محاصره نمود تا قحطی در شهر آمد و غذا و آب سکنه به اتمام رسید. سپس ایرانیان درخواست امان کردند و از سر صلح وارد شدند. مرزبان شوش درخواست اماننامه برای ۸۰ نفر از سکنه شهر داد که نام خودش در لیست نبود. ابوموسا آن ۸۰ نفر را بخشید ولی گردن مرزبان شوش را از بدن جدا کرد و به جز آن ۸۰ نفر کلیه مردان شهر را بکشت و اموال و زنان آنجا را به اسارت گرفت. بعد از آن ابوموسا با مردم رامهرمز قرارداد باج سالیانه بست که مبلغ ۹۰۰ هزار درهم به مسلمانان پرداخت کنند. بعد از اتمام زمان قراداد وی «ابومریم حنفی» را به جنگ با آنان روانه ساخت زیرا مردمان کفر ورزیده بودند. ایرانیان مقابله نمودند ولی درنهایت لشگر اعراب با قوه قهریه آن شهر را فتح کردند. بعد از آن شهر «سرک» مثل رامهرمز قرارداد باج سالیانه به مسلمانان را نقض کردند و از دادن باج سرباز زدند. پس «حارثه این بدر غدانی» مامور جنگ با مردمان شهر شد و با لشگری عظیم راهی شهر شد. ولی او نتوانست شهر را بگشاید. پس از «عبدالله ابن عامر» کمک خواست و او با لشگری راهی شد و شهر را با قتل مردمانش فتح نمودند. سپس ابوموسا اشعری به شوشتر لشگر کشید. دشمن (ایرانیان) نیروی بسیاری در شوشتر آماده کرده بود تا درب ورودی شهر را ببندد و مبارزه کند. اشعری به عمر ابن خطاب خلیفه و امیرالمومنین آن زمان نامه داد و درخواست مدد کرد. سپس عمر ابن خطاب از «عمار ابن یاسر» کمک خواست. او «جریر ابن عبدالله بجلی» را مامور شوشتر کرد مردم شوشتر با سختی و مشقت بسیاری با آنان جنگیدند و کشته‌های بسیاری داده شد. ولی در نهایت مسلمانان وارد شوشتر شدند و چون سکنه ایرانی شهر – مسلمانان را در شهر دیدن برای آنکه زنان و فرزندانشان به دست مسلمانان نیافتد آنان را در چاه انداختند. در آخر شوشتر مجبور به صلح شد. ولی چندی نگذشت که سر عصیان برافراشت و مسلمانان دوباره به آنجا حمله ور شدند. جنگجویان ایرانی را کشتند و زنانشان را به اسارت برداشتند. سپس ابوموسا به جندی شاپور در خوزستان لشگر کشید. مردم شهر نتواستند مقابله کنند و درخواست صلح دادند. ولی بعد از مدتی شوریدند و در نتیجه «ابوموسا ربیع ابن زیاد» به شهر حمله ور شد و آنان را کشتار نمود سپس «ایذه» پس از جنگی سخت و طولانی گشوده شد و به دست مسلمانان افتاد. سپس «علا حضرمی» که کارگزار عمر ابن خطاب بود در بحرین لشگری را روانه یکی از جزایر پارسیان کرد که در کنار خلیج فارس بود. عده معدود آن جزیره مجبور به صلح شدند و درخواست امان نامه کردند و به پرداخت باج سالیانه سر فرو آوردند. سپس لشگر اعراب وارد فارس شد. «شهرک» که مرزبان فارس بود با لشگری عظیم به سوی عربها شتافت. وی در «راشهر» که زمینهای شاپور نام داشت با آنان وارد جنگ شد. «حکم ابن ابی العاص» نیز به یاری مسلمانان شتافت و شهرک را شکست داد. در نتیجه مشرکان (ایرانیان) را الله در هم کوبید و او«راشهر» را با قوه قهریه و جنگ فتح نمود. فتح مسلمانان در راشهر همچون فتح قادیسه دارای اهمیت بود و غنایم زیادی نصیب لشگر اعراب شد ابوموسا از بصره درخواست کمک خواست تا روانه فارس شود. «هرم ابن حیان عبدی» نیز به یاری آنان شتافت و در نتیجه روانه «کازرون» شدند و دژی به نام «شبیر» را محاصره نمودند. این محاصره طولانی و طاقت فرسا گشت. پس از جنگی سخت با ایرانیان دژ گشوده شد و لشگر اعراب دژ را فتح نمودند. در اواخر سال ۲۳ سپاه ابوموسا و همراهانش روانه «ارجان» شدند ولی مردمان آن شهر نتواستند مقابله کنند و تسلیم شدند و حاضر به پرداخت خراج گردیدند. سپس روانه شیراز شدند. و مردامشانش از در صلح در آمدند و حاضر به پرداخت خراج سالیانه شدند. سپس لشگر اعراب روانه جهرم گشت. مردم جهرم آماده نبرد شدند. در نبردی سخت لشگر مسلمانان بر ایرانیان پیروز گشت. در نتیجه قرارداد صلح برای پرداخت سالیانه خراج به مسلمانان بسته شد. عثمان ابن ابی العاص در سال ۲۳ هجری با لشگر اعراب روانه شهر شاپور شد. برادر «شهرک» به مقابله پرداخت ولی در نهایت با این شرط که به زنی تجاوز نشود و کسی کشته نشود و شهری ویران نشود پیمان صلح را امضا نمود و مقرر شد که سر موعد باج سالیانه اش را به کوفه تحویل دهد. ولی بعد از مدتی مردم شهر کفر ورزیدند و حاضر به پرداخت خراج نشدند. در نتیجه لشگری روانه شهر آنان شد و بار دیگر شهر توسط مسلمان فتح شد و با کشتار عده از مبارزان و قوه قهریه شهر به تصرف کامل در آمد. بعد از آن ابوموسا اشعری از نهاوند جرکت کرد و روانه اهواز گشت و امور داخلی را بررسی نمود. سپس لشگری روانه قم کرد و کل شهر را محاصره نمود و شهر با قوه قهریه و نبری بین آنان فتح شد. سپس احنف ابن قیس که ضحاک نام داشت به دستور وی روانه کاشان شد و کاشان را پس از نبردی بین مردمان و مسلمانان عرب فتح نمودند. ابن خلدون که دقیق ترین جامعه شناس و مورخ عرب است درباره فتح ایران توسط اعراب این چنین می‌نویسد: عرب‌های ذاتا ویرانگر هستند و ضد تمدن. این به ان دلیل است که آنان همواره در حال نقل و انتقال برای دستیابی به غنائم است. که این امر با تمدن منافات دارد. عرب عموما گرایش به تاراج گری دارد و می‌خواهد آنچه در دست دیگران است را از آن خود کند. زیرا که روزی اش توسط شمشیرش به دست می‌آید. عرب در گرفتن اموال دیگران هیچ مرز و حدی نمی‌شناسد و همین که چشمش به مال و متاعی می‌افتد آن را تاراج می‌کند. درنتیجه مردمانی که زیر سلطه این قوم باشند در امنیت زندگانی نمی‌کنند. آنان ساختمانهای اهل حرفه و صنایع را به زور می‌گیرند و هیچ بهایی برای آن پرداخت نمی‌کنند. آنان برای صنعت هیچ ارزش قائل نیستند و تنها هدفشان آن است که اموال مردم را از دستشان بیرون بکشند و در نتیجه هیچ توجهی به قوم مغلوب ندارند. سپس آنان را در خودشان رها می‌کنند تا در آشوب و هرج و مرج باشند. ابن خلدون مورخ بزرگ عرب و جامعه شناس مشهور درباره کتاب سوزی ایرانیان توسط مسلمانان چنین می‌گوید ایرانیان به سبب عظمت کشورشان که کوله بار چندین قرن تسط بر جهان را در بر داشتند و تمدنی کهن را در خود جای داده بودند و به سبب استمرار پادشاهی شان علوم عقلی نزدشان بسیار بزرگ و دامنه اش گسترده بود در زمانی که ایران فتح شد کتابهای بسیاری از کتابخانه‌ها بدست آمد. در نتیجه سعد ابی وقاص به عمر ابن خطاب نامه نوشت تا درباره کتابها تصمیم گرفته شود که در اختیار مسلمان قرار گیرد. عمر پاسخ داد که همه کتابها را در آب بریزید و یا آنکه آتش بزنید. زیرا اگر چیزهایی در آنها باشد که برای راهنمایی و هدایت انسانها باشد – ما را الله هدایت کرده‌است و نیازی به آنان نیست. اگر هم گمراهی باشد که الله ما را از اینها نجات بدهد پس به دستور عمر همه کتابها نابود گشت و هیچ برای ایرانیان باقی نماند. برادر سعد که این امر برایش ممکن نبود و دید که او باید در جنگ باشد و برادرش در نعمتهای ایران قوطه ور اینگونه او را ملامت می‌کند. ما جنگیدیم تا الله پیروزی فرستاد – ولی سعد در دروازه قادسیه نشست – ما در حالی برگشتیم که زنهای بسیاری بی شوهر شدند ولی زنان سعد شوهر داشتند. اولین امیرالمومنین عربها شخصی به نام عبدالله جحش بود است که به گفته مسعودی پیامبر در سال دوم هجرت دستور شبیخون زدن به کاروان قریش را به او می‌دهد. لذا به همین دلیل به امیرالمومنین مشهور می‌گردد. (التنبیه الشراف ۲۱۹) ابن خلدون می‌نویسد که بعد از عبدالله جحش – سعد ابی وقاص که در نبرد خونین قادسیه پیروز بیرون آمده بود به امیرالمومنین مشهور می‌گردد. تاراج اموال ایران در بین افراد مدینه عمر پس از فتوحات گسترده مسلمانان دست به ساخت مکانی به نام بیت المال در مدینه زد تا غنائم جنگی بدست آمده را گرد هم آورد. سپس از مسلمانان مدینه آمارگیری کرد و نامشان را در دفتری به نام (دیوان عطاء) ثبت کرد. نخست از یاران نزدیک پیامبر آغاز کرد. سپس علی و پسرانش و در آخر برای سربازان شرکت کننده در جنگ بدر نفری ۵۰۰۰ درهم – برای جنگهای بعد از بدر تا صلح حدیبیه نفری ۴۰۰۰ درهم – برای کسانی که در سالهای ۷-۱۲ جنگیده بودند نفری ۳۰۰۰ درهم – برای کسانی که بعد از سال ۱۶ هجری جنگیده بودند نفری ۲۰۰۰ درهم تعین نمود. وی برای پسران امام علی که به سن بلوغ هم نرسیده بودند نفری ۵۰۰۰ درهم تائین کرد. برای عمار یاسر ۶۰۰۰ درهم – برای سلمان فارسی ۴۰۰۰ درهم – برای هرکدام از همسران پیامبر ۱۰۰۰ درهم – برای عایشه همسر محبوب پیامبر ۱۲۰۰۰ درهم – برای زنان بی نکاحی پیامبر نفری ۶۰۰۰ درهم – برای زنان مدینه نفری ۲۰۰ تا ۵۰۰ درهم. ترور عمرابن خطاب توسط ایرانیان عمر در بامداد روز ۲۷ ذوالحجه ۲۳ هجری در محراب مسجد پیامبر مورد حمله یک ایرانی اسیر شده قرار گرفت. او فیروز نهاوندی نام داشت که ابولولو خطابش می‌کردند. او برده مغیره ابن شعبه بود. وی چندین ضربه به عمر زد و ۱۲ تن از همراهان وی را زخمی نمود که بعدها ۶ تن آنان مردند و ۶ تن دیگر زنده ماندند و آن زمان که دستگیر شد خود را بکشت. چند روز بعد از جراحات عمر کشته شد. طبری می‌نویسد عمر اجازه نداده بود که هیچ ایرانی اسیر شده‌ای وارد مدینه شود. لیکن مغیره ابن شعبه به دلیل آنکه فیروز نهاوندی به نجاری و آهنگری و نقاشی آشنا بوده عمر اقامت او در مدینه را پذیرفته بود بعدها مشخص شد که هرمزان و چند نفر دیگر که امان یافته بودند در مدینه زندگی کنند در ترورعمر دست داشته‌اند. طبری می‌نویسد: بعد از مرگ عمر- عثمان به خلافت رسید. در سال ۲۴ هجری چندین عصیان در ایران بر ضد عربها صورت گرفت و مردم در تلاش برای مبارزه بودند. همدان و آذربایجان دوبار به دلیل تاخیر در پرداخت باج به عربان مورده حمله مسلمانان قرار گرفت.(در سالهای ۲۴-۲۶) بعد از این حملات آذربایجان قراردادی را متعهد شد تا در صورت آنکه مردم آزاد باشند دین خودشان را ادامه دهند و به آتشکده‌های آنان تعرض نشود سالیانه مبلغ ۸۰۰ هزار درهم پرداخت کند. (طبری) ولی با کشته شدن عمر مردم آذربایجان شورش نمودند و از پرداخت خراج خودداری کردند. لیکن لشگری بزرگ راهی آذربایجان شد و شهر و روستاهها ویران گشت و قرارداد سخت تر منعقد گشت. نبرد استخر و گور و سیستان و بلوچستان در سال ۲۴ ابوموسا اشعری روانه پارس شد.ولی مقاومتی گروهی از مردم بر ضد آنان آغاز شده بود. در سال ۲۸ او از ریاست بصره خلع شد و جوانی به نام عبدالله جایگزین وی شد. او بی درنگ راهی خوزستان شد. زیرا خوزستانی چندین بار شوریده بود و او برای آرام کردن آنان روانه آنجا شده بود. در همین زمان او فردی به نام عبیدالله ابن معمر را مامور لشگری کشی به استخر و گور کرد. نیروهای ایرانی مبارزه در مقابل آنان ایستادگی کردند و سپاه عرب را در رامگرد شکست داد و عبیدالله را به قتل رساند. بعد از وی خود عبدالله عامر با سپاهی راهی استخر شد. از آنجا که نیروهای نظامی شهر با یکدیگر متحد شده بودند عامر نتوانست آنان را شکست دهد. و مجبور به عقب نشینی به گور کند. مردمان گور درصدد مبارزه بر آمدن و بیش از یکسال به طور مداوم استخر و گور در حال جنگ و جدل پراکنده بود. ولی عربهای می‌دانستند که استخر شهر سلطنتی ایران بوده و زمانی مقدس و دارای اشیای ارزشمندی است به همین دلیل دست از آن برنداشتند و ادامه دادند. سرانجام در سال ۲۹ ابتدا گور از پای در آمد و به کلی منهدم گشت و بعد از آن استخر و سکنه آن به کشتار شدند. بلاذری می‌نویسد : پس از فتح استخر همه مردمان شهر از لب تیغ گذشتند. کسی جان سالم بدر نبرد. بلاذری می‌گوید : عامر سوگند یادکرده بود بعد از اینهمه مدت مقابله ایرانیان استخر در برابر لشگر اعراب پس از فتح آنان – آنقدر از مردم آنجا خواهم کشت که جوی خون سرازیر شود. بلاذری کشته شدگان ایرانی را در گور حدود ۴۰ هزار تن تخمین زد. او خبر از قتل عام بیش از ۱۰۰ هزار تن ایرانی در استخر توسط عبدالله عامر خبر می‌دهد. او انتقامی دهشتناک و بیسابقه گرفته بود. عامر بعد از پارس راهی کرمان شد. زیرا خبر از مکان یزذگرد یافته بود. او لشگری به فرماندهی مجاشع را راهی آنجا کرد بلاذری می‌نویسد : پس از کشتار مردم کرمان و جیرفت و سیرجان که دربرابر عربها ایستادگی کرده بودند عده‌ای کثیر از ایرانیان از منطقه نقل مکان کردند و راهی سیستان شدند. در سال ۳۰ ربیع ابن زیاد حارثی با لشگری راهی سیستان شد. دهها و روستاهای سیستان یکی پس از دیگری با مقاومت مردم از پای در آمد و آمار کشتگان بسیار گشت. در جاهایی از سیستان شهرها محاصره شدند و مردمان از گرسنگی از پای در آمدند و تسلیم شدند. بلاذری از کشتار سیستان چنین حکایت می‌کند: ربیع ابن زیاد که مردی بلند قامت و سیاه چهره و خشک و چروکیده بود بعد از فتح سیستان قبل از آنکه مرزبان آن شهر را به حضور بپذیرد دیواری قطور از اجساد ایرانی بنا نهاد که صف عظیمی را تشکیل داده بود. وی در بالای این دیوار بر روی اجساد ایرانیان نشست و بعد از آن مرزبان سیستان را فراخواند و قراردادی را در آن حالت منعقد ساخت که مرزبان باید هزار جوان ایرانی را به همراه خراج سالیانه تحویل عربها دهد. بعد از آن ایرانیان از قرارداد سرباز زدند و دوباره لشگری راهی سیستان شد و اینبار ۲۰۰۰ هزار جوان اسیر و مبلغ ۲ میلیون درهم اهدایی از ایرانیان گرفتند. بعد از آن خراسان و نیشابور فتح سد و خراجهای بسیار سنگینی منعقد گشت. در سال ۳۲ شخصی از خاندان کارن در خراسان پرچم مبارزه و طغیان بر ضد اسلام را بلند کرد. او با سپاهی که بالغ بر ۴۰ هزار تن بود و متشکل بود از مردمان طبس – بادغیس – هرات – کهستان و گرگان. بلاذری می‌نویسد : خاندان کارن با اسلام بنای جنگ نهاند و در شبیخونی از طرف عبدالله خازم فرمانده آنان به قتل رسید و مردمانش به کلی کشتار شدند. کشته شدن عثمان و تاخیر ۶ ساله فتوحات اسلام در ایران عثمان در روز ۱۸ ذوالحجه سال ۳۵ هجری به دست یک گروه ۲۰۰۰ نفری از ناراضیان جهادگر اسلامی که بر ضد او شوریده بودند به هلاکت رسید. که به گفته تاریخ نویسان عرب جسدش ۳ روز در کوچه‌ها رها شده بود و کسی حق برداشتن جسدش را نداشته‌است. ولی در نهایت با پادرمیانی امام علی شبانه جسد را برداشتند – ولی شورشیان جنازه اش را سنگباران نمودند و اجازه دفن او را در گورستان مسلمانان ندادند و او را در گورستان «حش کوکب» یهودیان دفن کردند. بعد از وی امام علی به خلافت رسید. با روی کار آمدن وی شورش «طلحه و زبیر» بر ضد او صورت گرفت که در سال ۳۶ هجری به جنگهای خونین «جمل» انجامید. سپس معاویه بر ضد علی شورید و به جنگ کشتارگرانه «صفین» و «حکمیت» انجامید. بعد از او خوارج علیه علی شوریدند. بلاذری مینوسید: «اشعث ابن قیس» آذربایجان را فتح کرد و درب آن شهر را به روی لشگر اعراب گشود. در زمان عثمان وی والی آذربایجان شد و در زمان امام علی هم در سمت خود ابقا شد. او شماری زیادی از خانواده‌های عرب را روانه آذربایجان کرد تا در آنجا سکنی گزینند. عشایر عرب از بصره و کوفه و شام راهی آذربایجان شدند. به گفته وی عده معدودی از عربان زمینهای عجمان را خریدند. لیکن اکثر عربان برای مصادره کردن زمینهای مجوسان با یکدیگر مسابقه نمودند – یعنی هر گروهی هرچه می‌توانست مصادره می‌کرد. بدین صورت اموال و زمینهای ایرانیان یکی پس از دیگری به تاراج گذاشته شد و امام علی خلیفه وقت با آن مخالفتی ننمود. قیام مردم پارس در سال ۳۷ هجری «سهل ابن حنیف» که کارگزار علی بود با شورش ایرانیان از آن شهر بیرون رانده شد. سپس در کرمان و خوزستان شورشهای مشابهی صورت گرفت. به گفته طبری : ایرانیان با خوارج همکاری نمودند و بر ضد لشگریان امام علی کوشیدند. در سال ۳۶ نیز کارگزان علی به کلی از خراسان بیرون رانده شده بودند. زیرا خراسان در کنترل ایرانیان باج گذار قرار داشت. به گفته طبری «ماهویه سوری» که شاهنشاه یزدگرد را کشته بود برای بستن قراردادی به کوفه به نزد علی رفت. امام علی به جهت خشنودیش از کارش وی را به ریاست شهر مرو گماشت و در نامه‌ای به ساکنان مرو خواست تا همگان از وی اطاعت کنند. ولی بعدها ماهویه سوری از بیم کشته شدنش توسط مردم به نیشابور گریخت و در همانجا درگذشت. زیرا در نزد ایرانیان آن زمان شاه از فر ایزدی بر خوردار بوده‌است و کشتن شاه گناهی نابخشودنی به حساب می‌آمده‌است. (طبری) بلاذری در این باره می‌نویسد : مردم شهر مرو کفر ورزیدند – به عبارتی از سلطه عربان خارج شدند. سپس دروازه‌های شهر نیشابور را بستند و لشگر اعراب را از انجا بیرون راندن و در نتیجه خراسان به کلی از زیر فتوحات اسلام خارج شد. امام علی که در آن زمان گرفتار جنگهای داخلی بود نتوانست خراسان را دوباره فتح کند. لیکن در سال ۳۸ هجری پس از جنگهای حکمیت علی توانست «خواهرزاده جعده ابن هبیره مخزونی» را با سپاهی راهی خراسان نماید تا شورشیان را سرکوب نماید. ولی از آنجا که اکثر سپاه علی درگیر شورشهای خوزستان و پارس و کرمان بودند سپاه او نتوانست موفقیتی کسب کند. طبری اضافه می‌کند : «جعده» به ابرشهر (نیشابور) رسید و ایرانیان آنجا کافر شده بودند و از دادن خراج خودداری می‌نمودند. مردم نیشابور مقاومت کردند و سپاه علی بی نتیجه به کوفه بازگشت. طبری می‌نویسد : بعد از ناکام ماندن خراسان علی «خلید ابن قره یربوعی» را روانه خراسان نمود سپاه شهرها را محاصره کرد و بعد از مدتی شهر به تسلیم گشوده شد و قرارداد باجگذاری بسته شد. بعد از آن مردمان سیستان شوریدند و «امیر ابن احمر یشکری» که از قهرمانان عرب بود و کارگزار امام علی هم بود با شورش مردم از شهر بیرون شد و از پرداخت باج سرباززدند. بلاذری می‌نویسد بدلیل آنکه فتوحات داخلی ایران ثروتهای بیشتری را نسیب لشگریان اسلام می‌نمود آنان راضی به دفاع از جنگ‌های داخلی برضد علی نبودند و بیشتر مایل به گشودن شهرهای ایران بودند. او اضافه می‌کند : شهر زالک سیستان مردمانش پیمان شکنی کرده بودند. در آن زمان طایفه حسکه در سیستان از فرمانهای سپاه علی سرپیچی کردند. علی سوگ
  21. hamed :گفت

    baba to marizi boro dr in jafangiyat chiye nevshti be farz mahalam ke in bashe fekre ayande bash na gozashte darzemn to ba motehajeray dini hich farghi nadari as onvar boom oftadi havaset bashe ba maghz mikhori zamin eyne hamona
    nasihat bod dos dashti fosh bar kon
    _______
    ارتداد يعني بيماري!؟ بايد رفت پيش دکتر!؟
    از کي تا حالا ارتداد يک نوع مريضيه!؟
    من فحش نميدم..فحش يک سنت محمدي است

  22. Hich :گفت

    به ایران غیر از اعراب ، مغولها و یونانیها و خیلی های دیگر هم حمله کرده اند و بر روی فرهنگ و دین ما خیلی تاثیر گذاشته اند، اگر دینی یا تفکری کامل بود که روزگار ما اینگونه نبود و همه انسانها به کمال رسیده بودند و همه جا صلح و دوستی و آرامش بود. تمام ادیان دچار نقص است، ولی بیشتر مردم جهان دارای دین هستند، بیشتر مردم ایران هم مسلمان هستند، آیا بهتر نیست که نه دینی را تبلیغ کنیم و نه دینی را سرکوب کنیم و فقط به تفکرات و انتخابات یکدیگر احترام بگذاریم. دیگر دوران جهل نیست، آن تاریخی که شما خوانده اید در دسترس همه است و همه اگر بخواهند میتوانند مطالعه کنند و حقایق را درک کنند و راه درست را برای خود برگزینند.

  23. nozadhamid :گفت

    جناب خرد مند اینکه من چند روز نبودم به خاطر کارای عقب افتاده م بود. لازم نبود شما زحمت بکشید تشریف فرما بشید و اون همه فحش رو تو وبلاگ من بگید.
    آخه عزیز من اگه فیلم رو دیدی نقدش کن دیگه چرا به سازندش فحش میدی!

  24. Jeandearc :گفت

    باهات موافقم
    این عوضیائی که میان بد و بیراه میگن هر جای دیگه ای هم که به دنیا می اومدن به همین شدت از دینشون دفاع میکردن.
    وقتی مغزو خالی کنی توش کاه پر کنی بهتر از این نمیشه.

  25. reza :گفت

    درود و سپاس بر شما. حرف راست و درست پاسخ ندارد. علی، حسین و حسن نه تنها هیج اعتراضی به فتح زورکی یک کشور دیگر نداشته‌اند بلکه در آن مشارکت داشته‌اند. علی به عمر مشورت میداده است از جمله در جایی که به او میگوید خودت به میدان نرو. زین العابدین بیمار هم بعدها در کتاب صحیفه سجادیه خواهان نابودی مقاومت کنندگان ایرانی در دیلم (گیلان و مازندران کوهستانی) میشود به طوری که از الله خود میخواهد که زمینها و احشام آنها را هم نابود کند. یعنی این امام اسهالی به زن و بچه ایرانی هم رحم نمیکند و خواهان نابودی زمین میشود تا مقاومت در مقابل اسلام از بین برود.
    _______
    درود
    اصلا دوست من بيا فرض کنيم تاريخ بلاذري و خود صحيفه سجاديه هم دروغه
    اگر حسن و حسين در جنگ عليه کفار شرکت نميکردند قتلشون واجب بود

  26. reza :گفت

    پاسخی دیگر به دوست گرامی سید تخریب،

    «در حمله اعراب به ایران مقصر پادشاهان و اوضاع آشفته ایران بود(در مدت 4 سال 20 پادشاه به تخت نشستن)»

    درست است، اگر ایرانی ضعیف نبود اسلام غلط میکرد که وارد ایران شود.

    «اما درباره پذیرش اسلام خدمت دوست گلم بگم که حمله اعراب به ایران یک جهاد ابتدایی بود یعنی برای کشور گشایی بود و نه برای مسلمان کردن ایرانی ها»

    فرقی ندارد. دین به قول خود شما یک باور و ایمان است. نمیتوانی به نام دین یا هر نام دیگری کشوری را به زور بگیری و بعد دین را در آن ترویج نمایی. دین اسلام دین زور است.

    «هر جنگی هم که با غارت و تجاوز همراه هست مثل تمام جنگ ها.»

    چی شد، چی شد؟؟؟ همه جا اسلام تافته جدا بافته است و حالا جهاد اسلامی و فتح مردمی که برای اسلام دعوتنامه نفرستاده بودند شد «مثل تمام جنگهای» دیگر !!!!

    «اما دلیل پذیرش اسلام در ایران به دلیل تمدن بالای ایرانی و خداپرست بودن ایرانی ها و زرتشتی بودن ایرانی ها بود به طور مثال چرا رومی ها با اینکه اعراب کشورشان را تسخیر کرد مسلمان نشدند؟»

    تا حدی درست است ولی این ۱۰ درصد موضوع هم نیست. ایرانیان از همان اول مقاومت کردند در فارس، کرمان، مازندارن و گیلان و سایر جاها. به مدت زیادی هنوز گیلان و مازندارن فتح نشده بود. بعدها هم مقاوت ادامه یافت مثل بابک خرمدیین . حتا ابو مسلم خراسانی (بهزادان) هم تعداد زیادی همراه زرتشتی داشت. عده‌ای از ایرانیان همچون شما و بقیه وقتی دیدند مقاومت فایده ندارد مسلمان شدند و به شکل دیگری دست به مقاومت زدند. به همین علت ایرانی عرب نشد ولی عراقی و سوری و مصری وتونسی و الجزایری همه عرب شدند. عده‌ای مسلمان هم شدند کاسه داغتر از آش و منادی فرهنگ عرب و اسلام در ایران.

    برادر تاریخ ایران را بدرستی نمیدانی به علت تبلیغات مفرط و جهت یافته اسلامی بویژه در این ۳۲ سال. هنوز خیلی گوشه‌ها هست از تاریخ ایران که هنوز به ما گفته نشده و سانسور است از جمله خود سانسوری خود ما. از خودت بپرس که چرا همه سریالهای اسلامی جمهوری اسلامی در مکه و مدینه و کوفه میگذرد! یعنی در آن موقع در ایران چه خبر بوده است که جمهوری اسلامی از ترسش به آنها نزدیک هم نمیشود؟

  27. ایمان :گفت

    فقط میشه تأسف خورد،چرا؟
    هنوز که هنوزه دنبال اینید که توی تاریخ زندگی کنید!آقا امروزتون رو بسازید،گذشتمون هر چی بوده،دیگه می تونید کاریش کنید؟؟؟؟؟؟
    بعدش من واقعا ًمتوجه نمیشم شمایی که مدعی هستید اسلام فقط ظلم و تجاوز و این کارا بوده!هیچ فرهنگ تمدنی به ایران نیاورده،چهار تا دانشمند ایران باستان رو نام ببرید که نامی در دنیا داشته باشند!چهار تا حرکت فرهنگی ماندگار در دنیا کرده باشند!تمامی ادیان چنین کرده اند،یعنی اثر فراتاریخی نسبت به زمان خودشان باقی گذاشتند،شما بیایید و بگید چه چیزی باقی مانده از آن زمان؟
    چرا به خیلی از نقاط دنیا بسیاری حملات شده،من جمله روم،اما اون فرهنگ سر جاش موند اما توی ایران همه چیز از بین رفت؟حملات به اون ها به مراتب ویرانگرتر از ایران بوده،چرا اون جاها فرهنگشون باقی موند؟فقط اینجا نابود شد؟
    چرا نمی گید خود مردم ایران پذیرفتن اسلام رو؟چرا یه حرکت رو بخاطر حواشی که داشته زیر سؤال می برید؟
    همین الآن شما به تمامی مسلمان های این مملکت توهین می کنید در صورتی که این اسلام انتخاب بسیاری از مردمه و دیگه براشون مقوله ی تاریخی نیست،یعنی این ها شعور ندارند و فقط شمایی که قبول نداری شعور داری و خردمندی؟؟؟
    بعد این سؤال رو هم واقعاً جواب بدید!آیا شما که به خودتون حق می دید به دیگران بگید اگر دین دارید پس خرد ندارید،این حق رو هم می دید که دیگران عکس نظر شما رو بدن یا نظر فقط نظر شماست و اگر کسی غیر اون رو بگه به باد توهین می گیرید؟
    آیا این رفتارها عین دیکتاتوری نیست؟؟؟؟؟
    چه تضمینی دارید که اگر آن ها از بین نمی رفت الآن وضع فرق می کرد؟
    غیر از اینکه بشینید و به عرب و مسلمان فحش بدید چه کار مثبت فرهنگی خود شما کردید؟غیر از اینه که همش فحشه توی کاراتون؟عربه فلان فلان شده،نمی دونم کجایی چیکاره…
    بیایید بیرون از این حرفا…
    دلیل عقب موندگی این مملکت هم اون مسلمانیه که توی 1400 سال پیش مونده و هم شماهایی که توی توهم تاریخ و تمدن سابق مانده اید…
    خوهشاً اگر پاسخی می دید شروع نکنید به فحش دادن که این حرفارو توجیه کنید،از این فحشا هیچی در نمیاد غیر از اینکه فرهنگی که ازش دم می زنیم رو بدتر ببریم زیر سؤال…
    اگر چیزی هست امروز باید ساخته بشه،اولشم همین دوری از بحثاییه که توش فحش و توهین به دیگرانه،اینا بحث نیست،فقط فحش دادنه،همین و بس .
    _________
    _________-
    اينکه اسلام دين فحش و غارت و قتل است احتياجي به صدها مدرک و سند تاريخي ما هم ندارد.. کافيست قرآن را بخواني و رفتار ملاعمر و خميني را بررسي کني
    مسلمانان وقتي به ميهنت تاختند و به مادرانمان تجاوز کردند، همه چيز مملکت را به آتش کشيدند. فقط يکسال تمام از کتب ما براي گرم کردن آب حمامشان استفاده ميکرده اند تا غسل جنابت کنند.!
    کمي اگر عقل داشتي ميفهميدي ملتي که تخت جمشيد و بيستون و صدها آثار ديگر باستاني دارد..دانشمندان و هنرمندان زيادي داشته که بر اثر حمله اجدادت نامشان از بين رفته
    علت اينکه ايران شکست خورد..اين بود که ارتش ايران در نبرد با روم نابود شده بود و عرب ازين سواستفاده کرد و…
    ايرانيان صدها سال در برابر اجدادت مقاومت کردند ولي متاسفانه به علت قتل خردمندان توسط اعراب..نسلهاي بعدي چيزي نميدانستند از سرنوشت نياکان..درضمن خيلي از کودکان بعدي نطفه ي تجاوز بودند و راه پدرشان را رفتند(اسلام)..ايرانيان خيلي کشته دادند..ولي نطفه هاي تجاوز عرب..مسلمان شدند
    خود محمد بارها در قرآن گفته که بکشيد و غارت کنيد و کنيز و برده بگيريد و…
    ولي شما يکبار هم قرآن رابراي تحقيق نخوانده ايد
    حرفي با کسي که شاد است از تجاوز به مادرانش ندارم
    فحش هم من نداده ام.. همکيشان تو اند که دهانشان با کير باز شده.. چرا که الگويشان محمد است
    ____
    راستي اسم وبلاگت منو ياد فيلم لونا شاد انداخت..درسته!؟

    • ایمان :گفت

      نه خداییش نحوه ی دلیل آوردنتان را من نمی گویم خودتان ببینید که تأییدش کنید و تصور کنید که شما چقدر مطالع کردید و مشخص است چقدر به این هایی که فکر می کنید خواندید می بالید…
      این که هی با تو یا برای تو و این ها برای خطاب های تحقیر آمیز استفاده می کنید تا احساس رو جایگزین منطق کنید پیداست که دنبال بدست آوردن چه چیزی هستید همون طور که مولوی می گه :طالب هر چیز ای یار رشید،جز همان چیزی که می جوید ندید
      شما هم حالا به هر بهانه ای می گید ملاعمر و خمینی را ببین چه کردند!!!!یک دین و یک تفکر رو به یک نفر نمیشه نسبت داد!آقای خمینی و ملاعمر مدعی این بودند که اسلام را پیاده می کردند،شما هم می توانید چیزی را ادعا کنید اما قرار نیست هر کسی ادعا کرد یعنی اوست که می تواند اسلام یا هر تفکری را به خودش بچسباند یا منشأ آن تفکر را خودش بداند!
      اگر نمی دانید بدانید که هر برداشتی از اسلام می تواند از میان اهل تفکر اتفاق افتد این آقایان هم که نام بردید برداشت خودشان را داشتند از اسلام!قرار نیست برداشتشان صحیح باشد…ما برداشت دیگری می کنیم،شما اگر برداشت آقای خمینی یا ملاعمر رو دوست دارید آن را بپذیرید اما این را بدانید که خود اسلام چنین چیزی رو قبول نداره،باب تفکر برای همه ی انسان ها باز است!دین می تونه عده ای رو به گمراهی بکشونه و قاتل از آب در بیاره و می تونه عده ای رو یار و کمک دیگران قرار بده مثل هر نعمت خدادادی دیگر…
      اینکه می فرمایید قضیه ی کتاب های گرمابه و این ها،همان طور که گفتم شما هر چیزی رو بخواهید می تونید از توی تاریخ در بیارید!چون می خواهید که در بیارید!این قضیه فقط یک مورخ ازش یاد کرده و اصلاً اتفاقی نبوده که توسط مورخین متعدد نقل بشه!این از این ادعای شما…ثایناً دوست گرامی که ماشالله در صحبت کردنتون اصلاً جانب ادب رو رعایت نمی کنید و جای تأسف دارید!عقل یار خوشه،چقدر کتاب رو بذارید و بسوزونید از هر جنسی که شما بگید ،بسوزه تا یه گرمابه برای یک بار هم که شده گرم بشه!سال ها رو بماند…اینکه از احساسات ملی میهنی مردم سواستفاده کنید با چهارتا منبع که دلیل بر صدق گفتار شما نیست که حرفتون رو یه جوری بیان می کنید که حرف من درسته ولاغیر…
      اینکه می فرمایید تجاوز شد هم محدود به قسمت هایی بوده…اسلام نیامد که فرهنگ ایرانی رو نابود کنه،اگر ماعمر رو می گید دوست عزیز حضرت علی رو ببینید که به ابلاغیش در مورد حکمرانی مصر به مالک اشتر می گوید شما به جایی می روید که خودشان داری فرهنگ و تمدن عالی هستند،شما پیغام خودتون رو می رسونید،قرار نیست چیزی رو عوض کنید…
      اصلآً عقل یار خوشه،کدام فرهنگی رو دیدید که طی یک مدت حمله بر جایی مسلط بشه؟شما یک و نیم میلیارد آدم رو با این تفکر می برید زیر سؤال!شما مسیحیت رو می تونید برید زیر سؤال؟هر کسی دین رو پذیرفته پس حتماً یکی به زور بهش خورانده؟؟؟چرا نمی خواهید بپذیرید همان طور که شما دین دوست ندارید بسیاری هستند که دوست دارند و اعتقاد دارند،حالا شما ندارید،نداشته باشید،قرار نیستش توهین کنید به دیگران که…
      بعدش آن قدر ادب رو رعایت نمی کنید که بدهن ها رو هم کیش من می دونید،از کوته فکری شما در عجبم دوست گرامی که اگر این طور باشه باید گفت ایرانی ها همه یک خصوصیت دارند،فلان جایی ها همه فلان جورن…این تفکر واس قرن ها پیشه،شماهایی که داعیه فهم و شعور دارید حداقل از این حرف ها نزنید…هم کیش کی؟؟؟هم کیش دروغ گو،دروغ گوست،حالا اون دروغ گو چه عقاید مشابهی با دیگران دارد دلیل بر این نیست که هر کسی که آن تشابهات رو داشت دروغ گو هم باشه….این جوری باشه من بگم شما دختری پس هر دختری بود همین جوریه؟؟؟؟؟؟؟
      این نحوه ی برخورد ها و مرز بندی ها که آدمی رو از آدمیت ساقط می کنه و فقط مارک جنیست و مرز کشور و شهر و دین بر مردم می زنه فقط ناشی از کوته فکریست…حالا چه این فرد بگه من مسلمونم چه بگه نه،چه بگه ایرانیم چه بگه نه…
      همین که به بنده می گید قرآن رو نخواندم عین حرف بی اطلاع مثل تمامی حرف های دیگرتونه،من عادت ندارم از چیزی که نخوندم و نمی دونم حرف بزنم از روی احساسات بعدشم شروع کنم فحش دادن!!!من نمی دونم شما با چه دید و نیتی قرآن خوندید؟؟؟؟؟؟؟بله قرآن آیاتی داره کهمی تونه عده ای رو گمراه کنه،یکی رو کنه ملاعمر یکی رو هم که می خواد از توش دلیلی برای توجیه نابخردی های خودش داره پیدا کنه…قرآن از آیا متشابه پره،برای همین افراد…
      محمد در قرآن گفته …نشان دهنده ی این است که شما اولاً یا قرآن نخواندید یا اگر خواندید دنبال چه چیزی می گشتید…
      من هم علاقه ای به ادامه ی این بحث ندارم،فقط دیدم دارید توهین می کنید-هرچند که خوب ادب هر کسی نشانگر شخصیتشه-گفتم جواب مؤدبانه ای بهتون بدم البته با دلیل و بدون توهین.
      موفق باشید

      • ایمان :گفت

        یک مطلب رو فقط یادم رفت بگم و شما رو به خیر و سلامت،هر دو! :
        اگر اهالی مطالعه و تاریخ!چنین نظراتی رو بر می تابند که فردی به نام مطالعه!به نام تاریخ بیاد و دلیلی برای توهین به آدم های دیگر پیدا کنه!منتظر باشند که بسیاری هم به نام دین بیان و همون طور با دلایل خودشون توهین کنند…
        همین جور جاها باید ریشه ی خشک فهمی رو خشکاند!
        هیچ چیزی هیچ دلیلی به هیچ کسی نمیده که به دیگران توهین کنه…توهین جوابش خود توهینه…جواب استدلال استدلال است،توهین نیست…استدلال هم به منابع متواتر!و الا هر آدمی که هر حرفی را در گوشه ای از دنیا نقل کند می تواند حرفش را حرفی مستند قرار دهد .
        خدا نگهدار همگی

  28. ایمان :گفت

    یک لحظه نظرات رو دیدم واقعاً تأسف خوردم برای کسی که به دفاع از اسلام به شما فحش میده و هم برای شما که به هر کسی که از اسلام دفاع می کنه اون صفات زشت رو نسبت می دید…این استبداد فکری و دیکتاتوری نظری رو تا از بین نبردید هر نظر و کامنتی با همین برخورد مواجه خواهد شد .
    شما به مسلمانان بگید اگر مسلمانی پس داری از دروغ و تجاوز دفاع می کنی و دیگران هم مثل خود شما!!!!!!!!باور کنید عین رفتار شماست فقط جهتش فرق داره…این یعنی هر کسی هر چیزی بگه شما به دو گروه تقسیمش می کنی :
    1.مسلمانی پس اون جوری هستی!
    2.مسلمان نیستی پس آدم مطالعه داری هستی که این منابع من رو آگاهی داری بهش،چون منابع من منشأ استناده!!!و من هم نظر شما رو فقط قبول دارم .
    این بحثا هیچ وقت،هیچ وقت فایده ای نخواهد داشت…

    • rashid :گفت

      salam
      aqa iman vaqean harfaton doroste va hich shaki tosh nist.avalan bayad arz konam shomaha zakhm khordeye kasani hastin k esme eslam ro yadak mikeshan va az ejraye qanon haye on sar baz mizanan mesle saraye keshvare khoodemun. shhomaha ba moshahedeye ina chera esme eslam ro kharab mikonin? mg eslam joz azadi va refaho asayeshe shoma chize digari mikhast? chera esme emaman ro kharab mikonin? ali ya payambar key goftand tajavoz konin? key goftam qarat konin? mg karaye ona joz khedmat b khoda va bandeganeshoon chize digari bood? agar dar doreye omar ya abobakr ya oosman hamalati b iran sorat migerefte joz takhalof va sarpichi az dastorat khoodavand va payambaranesh chize digari bod? kodam az emaman ya payambaran male donyaro mikhastan k bekhan jayi ro tasarof konan? jooooooooooooz baraye az beyn bordane jahl va nadani mg chize digari bod?
      chera to in zamanei k haqqe fekr kardan az kasi salb nashode baziya b samte kasani miran k vaqean nabayad zarei ehteram vasashon qael shod chon tarikh ro tahrif mikonan. aZ on jayi k chand kotah nazar va kor andish b in chiz ha iman miaran va mishe hamini k mibinin.
      VAQEAN ta aql nabashad jan dar azab ast!!!!
      omidvaram khoda az sare taqsirateton begzare

      شماها زخم خرده‌ی کسانی هستین ک اسم اسلام رو یدک میکشن و از اجرای قانون های اون سر باز میزنن مثل سرای کشور خودمون. شماها با مشاهده‌ی اینا چرا اسم اسلام رو خراب میکنین؟ مگ اسلام جز آزادی و رفهو آسایش شما چیز دیگری میخواست؟ چرا اسم امامان رو خراب میکنین؟ علی یا پیامبر کی گفتند تجاوز کنین؟ کی گفتم غارت کنین؟ مگ کارای اونا جز خدمت ب خدا و بندگنشون چیز دیگری بود؟ اگر در دوره‌ی عمر یا آببکر یا اوسمن حملاتی ب ایران سرعت میگرفته جز تخلف و سرپیچی از دستورات خودوند و پیمبرنش چیز دیگری بود؟ کدام از امامان یا پیمبرن مال دنیرو میخستن ک بخوان جایی رو تصرف کنن؟ جووووووز برای از بین بردان جهل و نادنی مگ چیز دیگری بود؟

      چرا تو این زمانه‌ای ک حق فکر کردن از کسی سلب نشده بزیا ب سمت کسانی میرن ک وقعان نباید ذره‌ای احترام وسشن قاعل شد چون تاریخ رو تحریف میکنن. از اون جایی ک چند کوتاه نظر و کور اندیش ب این چیز ها ایمان میارن و میشه همینی ک میبینین.

      وقعان تا آغل نباشد جان در عذاب است! ! ! !

      امیدوارم خدا از سر تقسیرتتن بگذره

  29. بنده خدا :گفت

    هیچ ملتی آیین آباء و اجدادی خود را با دین کسانی که به آنها حمله کرده و به زنان آنها تجاوز کرده عوض نمی کنند آنهم ملتی مثل ایرانیان که تنها ملتی هستند که در حفظ فرهنگ و دین و زبانشان در تاریخ و دنیا مشهورند…
    من فکر می کنم در مورد چگونگی حمله اعراب به ایران تحریفات زیادی صورت گرفته است…
    ________
    گيرم که تاريخي که من ميگم اشتباهه
    قرآن رو چي ميگيد که توش به صراحت از لزوم تجاوز و غارت و قتل غيرمسلمانان سخن گفته!!!!!!؟

  30. arya :گفت

    سلمان فارسی که بود و چرا این قرارداد را با شاگردش محمد تازی امضا کرد؟

  31. reza :گفت

    ایمان گرامی، منظور در تاریخ ماندن نیست. شما در تاریخ ۱۴۰۰ سال پیش مانده‌ای. حل برخی مسایل است که مغفول مانده بعلت سانسور که از ناآگاهی شما نسبت به ایران باستان هویداست. قصد بازگشت به ایران باستان نیست. شما باستانگرای اسلامی ۱۴۰۰ ساله هستی نه ما. قصد ما بازگشت به دوران کورش و داریوش نیست بلکه فقط از آنها تقدیر میکنیم بجای فردی خارجی چون علی و محمد. مگر زرتشت برای ما اخلاق نیاورد. ما نیازی به محمد نداشتیم که به ما بگوید دروغ بد است یا غیبت بد است و نیکی به همسایه خوب است. برای اطلاع شما قصد ما زرتشتی شدن هم نیست. اینها فقط رفع ابهام است.

    بگویید ببینم مگر شما نمیگویید هر آنچه دانشمند در ایران پس از اسلام آمده به برکت اسلام است؟ خوب اگر اسلام این کار را کرده ۵ تا دانشمند پس از اسلام در قرون اولیه آن در حجاز و عربستان به ما نشان دهید. برادر، شما را در ناآگاهی نگاه داشته‌اند. همانطور که ظلم بنی عباس و بنی امیه را نمیتوان براحتی به اسلام منتسب نمود، به همان ترتیب همه پیشرفتهای پس از اسلام در ایران را نمیتوان از اسلام دانست. شما زرنگی میکنید و فقط خوبیها را اسلام میدانید. این درست نیست و دلایل کافی نمیباشد.

  32. reza :گفت

    اینها را هم از منبع اشاره شده در پایین ببینید:

    دوست عزيز، تعصب را کنار بگذاريد و از تلنگرها بهره بگيريد.
    اين حرفي که ميزنيد محصول تعريف پروژه اي در دفتر رهبري با هدايت غلامعلي حداد عادل بود که به سختي و مفتضحانه شکست خورد! يعني کم اهميت و پست نشان دادن ايران باستان. البته در ميان مردم عادي. مثلا پرسيده شود چند دانشمند قبل از اسلام نام ببريد.
    قبل از اسلام ايران نسبت به ساير نقاط جهان در بسياري از موارد سرآمد بوده است. مثلا معماري و پزشکي و موسيقي و سيستم اداري مملکتي, پست, ارتش و علوم مختلف ديگر از جمله نجوم. مثلا چند نمونه از دانشمندان قبل از اسلام:
    اسكیلاس- دوره هخامنشی (زمان حكومت داریوش از سال 486- 521 ق.م.) دریا نورد و مكتشف و مهندس سازنده قنات
    ستاسپ- دوره هخامنشی ( زمان حكومت خشایار شاه 2466-486 ق.م.) دریا نورد و مكتشف
    بوبراندا-دوره هخامنشی (زمان خشایار شاه) مهندس
    آرتاخه-دوره هخامنشی (زمان خشایار شاه) مهندس و سازنده كانال آتوس
    استانس- دوره هخامنشی شیمیدان و استاد دموكریتوس
    برازه- دوره ساسانی (زمان فرمانروائی اردشیر( 241-226 م) مهندس و احیا كننده شهر فیروز آباد
    برانوش- دوره ساسانی- سازنده شادروان شوشتر
    فرغان- دوره ساسانی- سازنده تاق كسرا
    جهن برزین- دوره ساسانی – سازنده تخت (تاقدیس)
    شیده- دوره ساسانی – سازنده كاخ خورنق
    ابولؤلؤ(فیروز) – قاتل عمربن خطاب (خلیفه اعراب و متجاوز به ایران) – هنرمند ، صنعت كار و سازنده آسیاهای بادی
    در نقاشی بزرگ کلیسای واتیکان تصویر زرتشت فیلسوف و معلم ایرانی در آکادمی یونان را می توان مشاهده کرد.
    مانی، فیلسوف و نقاش بزرگ ایرانی
    ….
    سابقة جراحی و شکافتن بدن انسان برای معالجه در تمدنهای مجاور تمدن ایران و دیگر تمدنهایی که به نوعی با ایران پیوند داشته اند به دوران پیش از تاریخ باز می گردد. اسناد متعددی از عمل جراحی در آن دوره وجود دارد. در مصر جراحی شایع و کاملا شناخته شده بود (برای بررسی پیشینة جراحی در این سرزمین رجوع کنید به ماینو ص 69ـ139). در بین النهرین با استناد به قوانینی که در قانون نامة حمورابی (حمورابی ششمین پادشاه از اولین سلسلة پادشاهان باستانی بابل حک : احتمالا از اوایل هزارة سوم تا اواسط هزارة دوم پیش از میلاد) در بارة دستمزد جراح و نیز جریمة اشتباه او وجود دارد (برای آگاهی از متن این قوانین رجوع کنید به حمورابی ج 2 ص 79ـ81 برای گزارشی از وجود جراحی در دورة حمورابی رجوع کنید به همان ج 1 ص 416ـ420) رواج این نوع درمان در هزارة دوم پیش از میلاد تأیید می شود. در ایران کهن ترین گزارش در بارة عمل جراحی به دورة پیش از تاریخ برمی گردد. این عمل ظاهرا در شهر سوخته در سیستان انجام شده است ( رجوع کنید به جنیدی ص 192ـ 194). دیگر دانسته های ما در بارة جراحی در ایران پیش از اسلام که در نوع خود مفصل ترین گزارش نیز به حساب می آید عباراتی از اوستا در بارة آزمودن جراحان و دستمزد آنان است . بر اساس فرگرد (بخش ) هفتم وندیداد (بند 38ـ49) جراحان زردشتی می بایست دانسته های خود را سه بار بر روی دیوپرستان (کافران ) آزمایش می کردند و در صورت موفقیت می توانستند زردشتیان را جراحی کنند و اگر در این مراحل سه گانه بیمار درمی گذشت جراحان از جراحی کردن محروم می شدند. در همین فرگرد از سه دسته پزشک صحبت شده است : آنان که با کلام ایزدی بیماران را درمان می کنند آنان که با گیاه درمان می کنند و آنان که با کارد درمان می کنند. میان اینها گروه نخست اهمیت بیشتری دارند. دلیل اینکه گروه سوم چنین اهمیتی ندارند احتمالا ممانعتهای دین زردشتی برای خونریزی است زیرا خون از جمله آلاینده هایی است که در صورت تماس اشخاص با آن مسائل و احکام مختلف دینی پدید می آید (دربارة احکام مربوط به خون از جمله رجوع کنید بهوندیداد فرگرد 6 بند 8 ـ 35). همچنین جراحان با توجه به جایگاه افراد در خانواده روستا یا کشور دستمزد متفاوتی دریافت می کردند ( رجوع کنید بهپزشکی * : بخش 2).

    در مورد موسيقي ايران هم قبل از اسلام اين را مطالعه بفرماييد: http://www.yrc.ir/images/content/ghabl%20az%20eslam.pdf

    یکی از نادرترین اعمال جراحی در ایران پیش از اسلام چگونگی زاده شدن رستم است که در شاهنامة فردوسی (ج 1 ص 238ـ239) گزارش شده است . بر اساس آن به هنگام زاده شدن رستم پزشک معالج ابتدا مادر او را با خوراندن می (= دارو) بیهوش می کند سپس پهلوی مادر را می شکافد و بچه را به دنیا می آورد و بعد محل زخم را می دوزد (قس بخش ب ).

    در برخی متون نظم و نثر ایران دورة اسلامی (برای نمونه از متون نظم رجوع کنید به ازرقی هروی ص 14 بیت 329 برای نمونه از متون نثر رجوع کنید به جرجانی ص 312) از واژة «دستکار» به معنای جراح استفاده شده است . واژة دستکار در متون ایران پیش از اسلام نیز به کار رفته است ( رجوع کنید به نیبرگ بخش 2 ص 59 ذیل h” ¦re ¦”dast-ka ) اما نه در معنای جراح و جراحی بلکه در معنای کار دست و صنعت . احتمالا دستکار در معنای جراح ترجمة «عمل الید» عربی است ( رجوع کنید به محقق ص 359ـ360).

    منابع :
    ابوبکربن اسماعیل ازرقی هروی دیوان چاپ سعید نفیسی تهران 1336 ش اسماعیل بن حسن جرجانی کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة عکس نسخة مکتوب در سال 789 هجری محفوظ در کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران تهران 1345 ش فریدون جنیدی حقوق بشر در جهان امروز و حقوق جهان در ایران باستان تهران 1378 ش ابوالقاسم فردوسی شاهنامة فردوسی ج 1 چاپ برتلس مسکو 1963 مهدی محقق مجموعة متون و مقالات در تاریخ و اخلاق پزشکی در اسلام و ایران مقالة 12: «آگاهیهایی در بارة جراح و جراحی در اسلام » تهران 1374 ش
    سایت http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=4543

    البته تمامی دانشمندان(ايراني) بعد از اسلام هم حاصل ذخیره ژنتیکی و تمدن بزرگ ایران قبل از اسلام بوده اند. شما اگر دقت کنید اعراب خود هیچ دانشمند و عالمی تولید نکردند و عالمانشان در سخنسرایی و تفسیر قرآن و تولید احکام اسلام خلاصه شده اند.

    حال شما لطفا چند دانشمند عرب بعد از اسلام در علوم مختلف نام ببريد از عربستان! اگر دقت کنيد دانشمندان بعد از اسلام که مسلمان بوده اند نيز از ايران يا از مصر بوده اند که پيشينه تمدني با شکوه دارند.
    خجالت بکشيد و عرب پرستي و دروغ را کنار بگذاريد!

    چگونه بگویم تا مرا نزنی؟ چگونه بگویم تا خودت را نزنی؟ چگونه بگویم «علی» بدبختی ما است؟!

  33. reza :گفت

    قرنهاست و بویژه ۳ دهه است که دروغ بارتان کرده‌اند. خود باید بفهمید چون همه ابزار، رسانه‌ها، پول کشور، درآمد نفت و همه حمایتها در جهت توجیه محمد و علی و اسلام بوده است. در زمان شاه هم همینطور بود. خود شاه ابله مسلمان بود و خود را کمر بسته عباس میدانست و تروریستهای شما امثال کسروی را ترور کردید. یعنی همان زمان هم دهان مخالفان اسلام را میبستید. وقتی دهان بقیه را میبندید، البته دست بالا بدست می‌آورید. و با این وضع خیلی پررویی است که تاسف میخورید و انصاف می‌جویید. برادر، کمی فکر کن. دهانها بستید تا بتوانید کتابهای خود را در این کشور به انتشار برسانید و ذهن کودکان این کشور را از زمان خامی شستشو دهید. انسانها کشتید تا بتوانید در محیطی بدون انتقاد و دشمن حرفهای بی مبنای خود را به ملت حقنه کنید. کمی فکر کنید که چه کرده‌اید.

  34. reza :گفت

    در ضمن حرف از توهین نزنید. تمام اسلام شما پر از توهین به دیگران است. سراسر ایده‌ئولوژی شما توهین است. ننه من غریبم در نیاورید:

    http://mamnoe.wordpress.com/آزادی-بیان-در-اسلام/

    در ضمن اینطور نیست که فقط فرهنگ روم بماند و فرهنگ ایران از دست برود. چشمهای خود را باز کنید و مثلا شاهنامه را ببینید که تا همین دیروز این ملت در قهوه‌خانه‌ها و شبهای سرد زمستان به آن گوش میسپردند. عراقیها، سوریها، مصریها و … فرهنگ خود را از دست دادند و نه ما. عرب نبودند و عرب شدند. (منظور این نیست که عرب بودن بد است. پاسخی است که به دروغها یا ناآگاهیهایی که میپراکنید)

  35. reza :گفت

    حافظ پاسخ شما را داده است:
    از آن به دیر مغانم عزیز می دارند // که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

    آتش آتشکده‌ها خاموش شد ولی آتش دل ما خاموش نگردید. نمیخواهیم دوباره آتشکده‌ها را برپاکنیم ولی به امید خدا این دین خارجی را نیز از سرزمین خود بیرون میکنیم. حال چه ۵۰ سال کار لازم داشته باشد چه چند قرن.

  36. Siavash Walestani :گفت

    گرامی
    گرچه هزارو چندی سال است که میهن مان در چنگال دژخیم اعراب گرفتار است! اما به یزدان سوگند که این اسارت بزودی پایان خواهد یافت، من، تو و ما باز هم آسمان سرزمین پارس را با خورشید آفریده یزدان روشن خواهیم دید و سرزمین بزرگ خود را دگر باره آباد خواهیم کرد!

    من آریایی ام, خدای من اهورا مزدا,خدای یگانه است.

  37. صابر :گفت

    خیلی زیبا مینویسی سرشار از انرژی دقیقا مانند جنده هایی که بجای 50 تومان بشون 100 تومن میدن و طفلکی جنده نمیدونه چطور خوشحالیشو پنهان کنه. لاشی برو یه کم کتاب بخون همین عربا دارن یکی یکی علیه دیکتاتورها قیام میکنن اما ایرانی های اصیل مثل سگ تو لونه چپیدن
    راستی ننت چطوره؟
    _______
    يک سوال ازت دارم
    دهن تو رو با کير وا کرده اند!!!؟
    چرا همش توي دهنت يک کير هست!؟

  38. محمود :گفت

    سلام
    مقاله ای در باره داینکه چرا از عربا بدمون میاد
    tarafema.blogpa.ir

    ______
    ما از عربا بدمون نمياد
    از کساني که به کشورمان حمله کردند بدمون مياد

    • محمود :گفت

      خوب اونایی که به کشورمون حمله کردن هم عرب بودن دیگه….
      _______
      _______
      «ابوالحکم فرزانه» که محمد به وي لقب ابوجهل داد هم عرب بود
      من دشمن تمام عرب نيستم.. ابوالحکم بر ضد محمد اهريمني بود و عرب هم بود

      • دشمن الله و عرب :گفت

        آلمانی ها کتاب نبرد من هیتلر رو در کشورهای اشغالی نهادینه نکردن، استحمار نکردن، فرهنگ سنگسار و سربریدن و قطع دست و پا و نابرابری زن و مرد و …. غالب نکردن، نتونستن چون فقط 4 سال اشغال کردند نه1400 سال!

  39. انصاف :گفت

    دوست نادانی که بنام خردمندان وبلاگ زدی
    اول اثبات کن که اعراب به ایران حمله کردند بعد دروغهایت رو بنام خرد منتشر کن
    علت عقب ماندگی ما همین است که با جهل و حماقت زندگی میکنیم
    یک عده الاغ دورو بر چندتا خر جمع شدن بنام دینداری
    یک عده خر دورو بر چند تا الاغ جمع شدن بنام روشنفکر سکولار
    سکولاریسم همون دسته بیل دین است که این دفعه از این سرش میخوان تو کونمون کنند

    اعراب اگرهم حمله کردند ولایت فقیه روحانیون زرتشتی رو که بنام ساسان حکومت میکردن رو از بین بردن
    اگر یکم سواد داشته باشی میدونی که دوره ساسانی همه چی دست روحانیون سپاه و اشراف بوده و مردم هیچ
    درست مثل الان
    تازه اونم درصورتی که تونستی اثبات کنی ساسانیانی بوده و اعراب به ایران حمله کردند

    بدبخت تمدن به رم باستان میگن که 2000 سال پیش مجلس سنا داشتن

    فرضا 1400 سال جهل و بی خبری و مرگ اندیشه قبلا از اون هم که هیچ کیری نبودیم
    خدا پیامبر رو لعنت کنه که یه اسلامی ساخت که آتو بده دست این جماعت احمق که بدبختی هاشون رو گردن اسلام بندازن
    ________

    بعضي حرفاتو قبول دارم بعضياشو نه
    دين زردشتي اونقدرا هم وحشتناک نشده بود که تو ميگي
    در واقع اسلامي که به ايران آمد صدها هزار بار وحشتناک تر از موبدان زردشتي بود
    ولي ايرونيا بعد از دو قرن مقاومت و دادن کشته هاي بسيار.. مغلوب شدند.. اونم بخاطر منهدم شدن ارتش ايران توسط روم بود که…..
    علت مغلوبيت: 1-منهدم شدن ارتش توسط روم
    2-خشونت و نامردي زياد عرب در جنگ(ناجوانمردي در جنگ) مثل تجاوز و آمدن بچه هاي تجاوز و قبول دين پدرشان.!
    3-کنترل اعراب روي خانواده هاي ايراني..در هر خانواده ايراني يک عرب را مامور گذاشته بودند تا بر امورات ديني او نظارت کند
    4-ارعاب جامعه با قتلهاي وحشتناک و…
    همين
    حقيقت اسلام ترس است… و بي خرد کردن مغزهاي عوام براي پذيرش دين..اين هم با قتل آگاهان صورت ميگيرد
    تمام

  40. اهورا :گفت

    دوستان با اين ديد نگاه كنيد كه در حمله به يك كشور هميشه قوم غالب تفكرات خود را به مغلوب خورانده است نمي توان گفت فقط اعراب بر ايران موثر بوده است در حمله اسكندر مقدوني هم كم كاري از دولت زمان خويش بوده تا امروز ولي تنها نقطه قوت ايرانيان حفظ زبان و تا حدودي رسوم خويش بوده است به مصر و اردن كه نگاه كنيم حتي زبان خويش را نگاه نداشته اند

  41. من یک محارب با خدا هستم :گفت

    من به نشانه اعتراض با حکومت الله و قوانین کثیف آن از امروز در ازای هر یک اعدامی یک برگ از قرآن را آتش خواهم زد.
    هیچیک از انسانهائی که در حکومت الله کشته شده اند، با هر اتهامی یا حتی با هر جرمی حقشان مرگ نبوده و نیست. از اینرو به جای افروختن شمعی که میگرید برای هریک از آنها برگی از قرآن را به نشانه نوری بر مزارشان آتش خواهم زد تا راهگشای تاریکی شبهای پر درد ایرانمان باشد.

    من به پای هر به دار آویخته ای که در این سی سال جان سپرد بوسه میزنم. از فعال سیاسی گرفته تا فاحشه و قاچاقچی و مرتد و مفسد و دزد و قاتل. آنها همه مردم سرزمین مان بودند که در زیر فشار ظلم و فقر و جهل و بی عدالتی ناشی از حکومت اسلامی کمرشان شکسته شد.

    در مراسم با شکوه و زیبای چهارشنبه سوری اما من قرآن کثیف را با تمام آیه هایش آتش خواهم زد تا با شعله های آن خشم فروخفته یک ملت را نظاره کنم و با دودش سرنوشت اسلام را.

    من یک محاربم؛ محارب با الله. (اگر الله وجود داشته باشد)

  42. سعید :گفت

    عدو شود سبب خیر
    گر خدا خواهد

  43. majid :گفت

    kiram too dahan e mohammad e koskesh zan jende
    kiram too kose fate zahra … jende ye banovan e do alam
    kiram to aval ta akhar e eslam
    fekr mikoni baghye balad nistan fosh bedan koskesh e nane jende
    kiram to kos e nanat kiram too pahloo ye shekaste ye zahra kiran too dandoon e shekaste mohammad va fargh e shkafte ye ali va raghaye boride sar e hosayn
    koskesh mesl e adam javab bede ta mesl e adam javab beshnavi

  44. doroood bar eslam va moslemin :گفت

    laanat bar peadr madai k esm b in qashangi roton gozashtan. esme hamon kasayi rotone k darin beheshon fosh midin. shomaha vaqean mariz ahvalin. ta y chiz beton migan pars mikonino mikhayin gaz begirin. rah baz jadde deraz bebinam che mikonin. kheyli dost daram to on donya ozaye shomaro bebinam.
    hanooz rahe bargashti hast enqadr b khaleqetoon va bandehaye pakesh k b fosh keshidineshoon tohin nakoonin
    khooooooooooooodaya komakeshon kon:((

    لانت بر پعادر مدایی ک اسم ب این قشنگی رتن گذاشتن. اسم همون کسایی رتنه ک دارین بهشن فش میدین. شماها وقعان مریض آهولین. تا ی چیز بتن میگن پارس میکنینو میخین گاز بگیرین. راه باز جاده دراز ببینم چه میکنین. خیلی دوست دارم تو اون دنیا اوضای شمارو ببینم.

    هنوز راه برگشتی هست انقدر ب خلقتون و بند‌های پاکش ک ب فش کشیدینشون توهین نکونین

    خوووووودیا کمکشون کن: ((

بیان دیدگاه